هشتم مردادماه به تائید مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران روزبزرگداشت سهروردی است روز ولادت شیخ شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی ملقب به شیخ اشراق ، شیخ شهید وشیخ مقتول است.
در سال ۵۳۹ هجری در روستای سهرورد از توابع استان زنجان کودکی پا به عرصه هستی گذاشت که سالها بعد احیاگر فلسفه شد و به فلسفه جانی دوباره بخشید و آن را احیا کرد.
آثار و تالیفات سهروردی
تالیفات سهروردی متنوع و برخوردار از تحرک و پویایی است و اغلب از توضیح و تفسیر مبحثی صرفاً فلسفی به سراغ داستان یا روایتی عمیقاً عرفانی میرود. آثار وی به سبک های متفاوتی نوشته شده است، یعنی مشایی، عرفانی و اشراقی. گرچه در چند دهه اخیر بسیاری از آثار سهروردی به همت سیدحسین نصر و هانری کربن به مردم معرفی شده، شماری از آثار وی هنوز منتشر نشده و مانده است. از جمله آثار منتشر شده سهروردی میتوان به تالیفات وی درباره علوم طبیعی، ریاضیات و منطق اشاره کرد که قسمت هایی از دو اثر مهم مطارحات و مقاومات است و نیز کتاب تلویحات به علاوه تمام متون عربی، الوح عمادی، لمحات و واردات و تقدیسات، در دسترس نیست.
سهروردی چهار رساله بزرگ نوشت که حاوی اصول عقاید اوست. تلویحات، مقاومات، مطارحات و بالاخره حکمه الاشراق سه تالیف اول به شیوه مشایی نوشته شده، هرچند که شامل انتقادهایی بر پارهای از مفاهیم این مکتب فلسفی است.
تالیفات کوتاهتر که پارهای از آنها از نظر مبادی اعتقادی اهمیت دارند اما باید آنها را به عنوان توضیحاتی بیشتر بر مقالات اعتقادی بزرگتر به شمار آورد .این کتابها عبارتند از: هیاکلالنور، الواح عمادی، پرتونامه، فی اعتقاد الحکما، لمحات، یزدان شناخت و بستان القلوب، بعضی از این کتب به عربی و بعضی به فارسی است. آثار فارسی او جزو بهترین تالیفات ادبی در زبان فارسی است. ممکن است سهروردی خود برخی از این رسالات را از عربی به فارسی برگردانده باشد.
فلسفه اشراق
سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد. سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب دادهاند. او خود فلسفه اش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora conurgens نام نهاده اند. اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان و زرتشت و هرمس و اسطوره تحوت و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است.
مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمیداند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و اشراق را شریف ترین و بلندمرتبه ترین مرحله شناخت میشناسد. او به سختی بر ابن سینا می تازد و از کلیات و مثل افلاطون دفاع میکند. بر وجودشناسی ابن سینا ایراد میگیرد که چرا اظهار داشته که در هر شئ موجود، وجود امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری، و برای تحقق محتاج وجود است. در حالی که طبق حکمت اشراق، ماهیت امری حقیقی است و وجود امری اعتباری.
نورالانوار
سهروردی وجودشناسی خود را «نورالانوار» نام داده است. همان حقیقت الهی که درجه روشنی آن چشم را کور میکند. نور را نمیتوان با کمک چیز دیگر و نسبت به آن تعریف کرد، زیرا تمام اشیا با نور آشکار میشوند و طبعا باید با نور تعریف شوند. «نورالانوار» یا «نور مطلق» همان وجود مطلق است و تمام موجودات، وجود خود را از این منبع کسب کرده اند و جهان هستی چیزی جز مراتب و درجات گوناگون روشنایی و تاریکی نیست. به همین دلیل سلسله مراتب موجودات بستگی به درجه نزدیکی آن ها با «نورالانوار» دارد، یعنی به میزان درجه «اشراق» و نوری که از نورالانوار به آن ها میرسد.