به گزارش وسائل، از منظر اسلام خداوند متعال در برابر هر نعمتی، مسئولیتی را بر عهده انسان قرار داده و به میزان مسئولیت نیز از انسان بازخواست خواهد نمود، مهم آن است که مسئولیتها را به خوبی بشناسیم و در مقام عمل به وظیفه خود عمل کنیم.
حس مسئولیت، گاه در برابر خودِ انسان است که تقوا و ترس از خدا بارزترین نمونه آن است. تقوا، احساس مسئولیت از درون را افزایش میدهد و انسان باتقوا، همواره یک پلیس معنوی را در درون جان خود حاضر می بیند.
به همین خاطر در خلوت و تنهایی، همانند زمانی که در منظر دیگران است، در انجام تعهدات و مسئولیتهای خویش کوتاهی نمیکند و در همه حال خدا را شاهد بر اعمال خویش میداند و گاه در برابر افراد و محیط پیرامون خویش است که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
ما تا چه اندازه خودمان را در قبال جامعه ای که در آن زندگی می کنیم و همین طور افراد آن مسئول میدانیم. همه ما که در یک جامعه زندگی میکنیم به این معنی است که از همدیگر تاثیر میپذیریم. بنابراین این که ما چگونه رفتار میکنیم بسیار اهمیت دارد. این رفتارهای ما میتواند یک جامعه را به سمت جلو حرکت بدهد یا مانع پیشروی آن شود.
بدون شک جامعه رو به جلو افراد مسئولیت پذیر و شهروند زیادی دارد تا جامعه ای که در نقطه مقابل آن قرار دارد. اگر هر کدام از ما به تنهایی در زندگی فردی موفقیتهای زیادی به دست بیاوریم تا زمانی که آن را به زندگی اجتماعی پیوند نزده ایم از موفقیت های مان لذت و سودی نخواهیم برد. پس لازمه آن این است که رفتارمان را در جامعه تصحیح کنیم.
ابتدا باید به این آگاهی برسیم که ما چه شرایطی را باید دارا باشیم تا خودمان را شهروند و مسئول بنامیم؟ وقتی به این آگاهی رسیدیم قطعا سعی خواهیم کرد رفتارمان را اصلاح کنیم و در گام بعدی فرزندانمان را هم مسئول و شهروند تربیت کنیم.
یک شهروند که خود را در جامعه و نسبت به آن چه در جامعه رخ میدهد مسئول میداند، به آن چه در پیرامون او اتفاق میافتد بیتفاوت نیست. لازمه آن هم این است که از حوادث و اخبار روز تا حدی مطلع باشد، کتاب و روزنامه بخواند و در انتخابات محله و شهر و کشورش مشارکت داشته باشد و با آگاهی و درست دست به انتخاب بزند، چرا که میداند انتخاب درست و یا نادرست مسیر موفقیت یا عدم موفقیت را در جامعه رقم میزند.
از ویژگیهای دیگر یک شهروند این است که برای نیازمندان شغل ایجاد کند، البته در حد بضاعتش. این اشتغال زایی میتواند در حد واگذاری برخی از کارهای خانه به کارگر نظافتچی باشد. این یعنی ما بخشی از درآمدمان را صرف ایجاد یک شغل کردهایم و به یک نفر کمک کردهایم تا وضعیت اقتصادی او بهبود پیدا کند.
از وظایف و مسئولیت های ما یکی هم این است که زباله های مان را تفکیک کنیم. با این کار آسیب کمتری به محیط زیست وارد میکنیم و همین طور هزینه کمتری را هم به مدیریت شهری تحمیل می کنیم. از زبالههای تفکیک شده ما امکان تولید ثروت وجود دارد و این در نگاه کلان سودآوری اقتصادی دارد و البته که زباله های مان را در مکان های تعیین شده قرار دهیم و آن را در کوچه و خیابان و جنگل و .. رها نکنیم.
در حد توانایی و تخصصی که داریم به بنیاد های خیریه که نیازمندان را کمک رسانی می کنند ما هم امداد برسانیم. برای یک نفر امکان تهیه یک وعده غذای یک نیازمند فراهم است و برای دیگری امکان ساخت یک مدرسه. مهم این است که ما نسبت به نیازمندان و اطرافیانمان توجه داریم.
ارتقای سطح تحصیلات و تخصص نه تنها به ما کمک میکند تا شغل بهتر و درآمد بیشتری کسب کنیم، بلکه در نگاه کلان به رشد اقتصادی جامعه کمک میکند. داشتن وجدان و تعهد و اخلاق کاری هم بسیار مهم است. این یعنی هر کس در جایگاه خودش کمک حال مفیدی است برای رشد جامعه. در مصرف سوخت و آب هم باید دقت کنیم، این یعنی نگاه به نسل فعلی و مهمتر از آن نگاه به آیندگان. مصرف بیرویه انرژی و آب ما را با چالش اقتصادی رو به رو می کند.
تولید داخلی را تا نهایت امکان حمایت کنیم. این حمایت ما هم باعث دلگرمی تولید کنندگان میشود و انگیزه کار و تلاش را در آنها تقویت میکند و هم به رونق اقتصادی کشور کمک میکند، ضمن آن که اشتغال ایجاد میکند، مسالهای که در جامعه فعلی سخت بدان محتاجیم.
یک شهروند خوب به سلامت فردی هم بسیار اهمیت می دهد. او با این کار نه فقط بازده کارش را بالاتر می برد، بلکه از هزینه های سرسام آور درمان که روی دوش او و مهمتر جامعه سنگینی می کند هم می کاهد.
اگر در تربیت فرزندانمان به این موضوع توجه کنیم که ما میتوانیم با نوع صحیح تربیتمان آنها را انسانهایی با اخلاق و مسئول و آگاه تربیت کنیم و به وسیله آنها امکان رشد و توسعه جامعه را فراهم کنیم محتاطتر و عمیقتر و درستتر وظیفه خطیر تربیت را پیش میبریم. البته که ناگفته نماند بخشی از تربیتپذیری بچهها متاثر از مدرسه است که قسمتی از سالهای طلایی تربیت را در آن سپری میکنند.
مدرسه بخش مهمتری از آموزش هم دارد به اسم “پرورش” که در آن ابعاد تعلیم پذیر دیگری از بچه ها به غیر از مشق و امتحان در آن متمایز است که متاسفانه کمتر مورد توجه و اقبال قرار میگیرد. این در حالی است که در سنین دبستان بچهها به شدت تحت تاثیر معلم خود هستند و گفتههای آنها را عمیقا میشنوند و گوش میدهند و ملکه ذهن میکنند و این یعنی فرصت مناسب و مغتنم برای تربیت شهروند و مسئول. این امکان طلایی را باید در مدرسه قدر بدانیم و آن را از اولیای مدرسه و مهمتر نظام آموزشی طلب کنیم.
بنابراین راه رسیدن به جامعه ای که افراد آن شهروندند و در قبال همدیگر احساس وظیفه و مسئولیت میکنند دشوار نیست. مهم این است که هر کدام از ما جایگاهی را که در آن قرار داریم راهی بدانیم برای بهتر شدن جامعه و تلاش کنیم در این راه به درستی حرکت کنیم.