بهمن ۱۳۵۷، فصلی نو را برای حوزه علمیه ایران رقم زد. این حوزه که در شکلگیری حکومت اسلامی نقشی اساسی داشته است، همواره سعی بر این دارد که ولایت خویش را بر این فرزندِ پرحاشیه حفظ کند. او نمیتواند نسبت به مولودِ دیرهنگام خویش بیتفاوت باشد و این امری طبیعی است. حکومتی اسلامی که شاید آرزوی بسیاری از فقیهان عصر غیبت بود، ایجاد شده است و حوزویان نباید شتری را که دیده اند، نادیده پندارند.
جدیترین انتقادی که میتوان به حوزهی بیتفاوت به حاکمیت موجود در ایران وارد ساخت (حوزهی غیر انقلابی و ضد انقلاب)، این است که چرا اینجا نیستند؟ آنان در قم و تهران و مشهد زیست میکنند، اما از شرایط و ظرفیتهای آن چشم پوشی میکنند. ایشان اگر انتقادی به برخی رفتارهای سیاسی دارند، نباید از امکانی که برای ترویج دین در اختیار ایشان و سایرین قرار گرفته غافل باشند و به این پتانسیل الهی کافر شوند.
اما در مقابل، به نظر میرسد در آستانهی چهل سالگی انقلابِ پر برکتِ ما، انقلابی دیگر شکل گرفته است و آن «انقلابِ نسبت، بین حوزه و حکومت» است. حوزهی والد، به تدریج تبدیل به فرزندی شده است برای حکومتی که همو خود فرزند حوزه است.
واقعیات تاریخی گذشته و حال نشان میدهد که حوزه نه تنها در تشکیل حکومت اسلامی بلکه در ادامهی راه نیز وارد میدان گردیده است. برخی مراجع تقلید انقلابی، با استفاده از نفوذ کلام در میان بدنهی ملت مسلمان و حتی با استفاده از ابزار افتاء، به شدت پای کار نظام هستند. طلاب انقلابی، اولویت خویش را پاسداری از این نظام اسلامی تعریف کرده اند و بر فراز منابر، پشت تریبونها و در هر رسانهی دیگری، سعی بلیغ دارند تا با خطبههای سیاسی، مردم را در این مسیر مقدس پایدار سازند. طلبهی انقلابی که نسبت به کوچکترین خبرِ سیاسی رسالتی بزرگ بر دوش دارد، وارد میدان سیاست میشود و بخش قابل توجهی از وقت خویش را در این مسیر هزینه مینماید.
اما در این میان متدینین در پایین منابر، از کاهش غنای فقهی و معارفی حججاسلام گلهمندند و در بسیاری از موارد، در پی یافتن پاسخ یک مساله فقهی یا اعتقادی، حیاری و سکاری بین این روحانی و آن روحانی سرگردانند.
ظاهرا ما به تدریج شاهد نوعی انقلاب (دگرگونی) در نسبت حوزه و حکومت هستیم. حوزهای که باید با تجهیز علمی خویش پشتوانهی اسلامی بودن نظام باشد، به کارگزار اجرایی صِرف نظام تبدیل شده است. چرا باید از این عبارت که: «در فقه حکومتی، حوزه هنوز در مسائل اصلی جوابی ندارد. حوزه هنوز بعد از ۴۰ سال دارد بحث میکند بانکها ربوی هستند یا خیر» ترش کرد و گویندهی آن را بایکوت کرد؟ ورود حوزه به مباحث سیاسی از سوی حوزویان، اگر به شکل تبیین مبانی فکری و فقهی حاکمیت اسلامی باشد، بسیار نیکو و در جای خویش است؛ اما این با ماجرایی که به نقد آن نشستهایم که همان «حوزهی انقلابیِ بیسواد» است، سراسر تفاوت است. البته قطعا درصدی استثناء را برای این کلیگویی، قائل باید شد.
این مساله را در ذهنیت نسل جوان نیز میتوان آشکارا یافت. این نسل که تصویری از حوزهی قبل انقلاب ندارند، یک روحانی ملبس را به سانِ یک کارمند دولتی میبیند که نهایتا حیثیتی مذهبی نیز دارد. این نوع نگاه از بیرون، میتواند خطری تاریخی برای وجاهت حوزه محسوب شود.
خرسندیم که مراجع راستین انقلابی و حوزویان این چنینی، به این انقلابِ نسبت معترضند. ایشان از بیمیلی طلاب به فقاهت و دینشناسی و ورود بی حساب ایشان به جهان سیاست ناخشنود هستند. رهبرِ هوشمندِ نظام نیز در دیدار با طلاب، از بیتوجهی ایشان به مطالعات درسی و بی میلی ایشان به بالابردن سطح سواد حوزوی گلایه میکنند.
این مطالبهی عقلای حوزه از بدنهی حوزهی علمیه بخصوص طلاب جوان را میتوان در «مدیریت هیجانات» خلاصه کرد. هیجاناتی پاک و انقلابی که نه باید با سرکوب آن حوزهای سکولار پدید آورد و نه با فورانش، حوزهای بیسواد را رقم زد.
نویسنده: مصطفی قناعتگر
منبع: سایت شبکه اجتهاد