اخبار علماء و همایش‌هاتیتر اول

بانوان مجتهده، آینده روشنی ندارند

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی: الآن واقعیتی وجود دارد که حوزه‌های خواهران، امکانات دارند و نسبتاً مبسوط الید هستند ولی ما خروجی قابل‌توجهی در حوزه خواهران نمی‌بینیم. حداقل این است که ما الآن نویسنده‌های خوب در حوزه‌های خواهران نمی‌بینیم. خواهرانی که بتوانند قلم بزنند و مقالات علمی بنویسند، کم هستند. چند درصد از مجلات تخصصی حوزوی را زنان تألیف می‌کنند؟

بعدازانقلاب اسلامی، تحول زیادی در حوزه علمیه خواهران به وجود آمد و این حوزه رسمیت یافت تا آنجا که امروزه، حوزه علمیه خواهران به یک‌قطب عظیم علمی با تعداد طلاب زیاد، تبدیل‌شده است. برخی با گسترش این حوزه مخالف‌اند و صرف بودجه برای این مسئله را صحیح نمی‌دانند. در مقابل، عده‌ای دیگر بر این باورند که خواهران نیز مانند آقایان حق تحصیل در سطوح عالیه را دارا هستند. در این خصوص با حجت‌الاسلام‌ والمسلمین رضا اسلامی، از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه خواهران قم گفتگو کردیم. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی معتقد است که خواهران طلبه، هیچگاه به درجات بالای علمی نرسیده‌اند. او در این گفتگو تلاش دارد تا علت این امر را واکاوی کرده و دورنمای ذهنی خود از حوزه علمیه خواهران معیار را ترسیم کند. گفتگوی خواندنی با این استاد محجوب و در عین حال، صریح حوزه علمیه قم، از نگاه شما می‌گذرد:

اجتهاد: تولیدات حوزه علمیه خواهران را در سال‌های پس از انقلاب چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اسلامی: ارزیابی تولیدات حوزه علمیه خواهران و میزان موفقیت آن‌ها وابسته با زمینه‌ها و بسترهایی است که برای پیشرفت تحصیلی زنان فراهم‌شده است. چون زنان ما محدودیت‌هایی دارند که مردان ندارند، ازجمله محدودیت در ارتباطات. حوزه ما عمدتاً حوزه مردانه است. در دروس سطح و خارج، کتابخانه‌ها و مراکز علمی، امکان ورود بانوان عمدتاً فراهم نیست.

چه تعداد از کتابخانه‌های تخصصی برای بانوان فراهم‌شده است؟ محیط‌های ما؛ امکاناتش برای زنان، آن‌چنان‌که برای مردان فراهم است، فراهم نیست. ارتباطات زن‌ها محدودیت‌هایی دارد. یک طلبه می‌تواند همراه استادش در ساعت‌های آغازین روز یا ساعت‌های پایانی شب، باشد اما زن نمی‌تواند چنین ارتباطی را برقرار کند. نوع مسئولیتی هم که به عهده زنان در خانه است مثل همسرداری و بچه‌داری، محدودیت‌هایی برای زنان ایجاد می‌کند.

از طرفی احساسات و عواطف و نوع شاکله زنان به‌گونه‌ای است که چه‌بسا برای آن‌ها محدودیت‌هایی ایجاد کند و سختی‌هایی در درس خواندن برای آن‌ها فراهم بیاورد. مثلاً در حوزه‌های مردانه، طلبه با مشکلات زندگی و مسائل عاطفی، راحت‌تر کنار می‌آید. علمای قدیم کسانی بودند که وقتی فرزندشان از دنیا رفته بود، سعی می‌کردند که لطمه‌ای به درسشان وارد نشود. وقتی دچار فقر و گرسنگی بودند، سعی می‌کردند روند تکاملی درسشان متوقف نشود.

اما اگر این چالش برای زنان اتفاق بیفتد، تحمل آن برایشان سخت‌تر است. زن اگر در خانه پدرش باشد، از ناحیه پدر و برادر محدودیت‌هایی دارد و اگر در خانه همسر باشد، باز هم محدودیت‌هایی دارد. با توجه به بسترهایی که برای زنان فراهم است ما باید کارنامه تحصیلی حوزه خواهران را ارزیابی کنیم. مثلاً در تنوع حوزه‌ها، تعداد حوزه‌ها در سراسر کشور و… . مردان در انتخاب محل تحصیل، آزادی انتخاب بیشتری دارند؛ اما زنان گزینه‌ای زیادی پیش رو ندارند.

علاوه بر این اگر دروس زنان به سطوح بالا برسد، باز گزینه‌های زیادی پیش رو ندارند ولی برای مردان این گونه نیست. با توجه به این محدودیت‌ها و مشکلاتی که وجود دارد، باید حوزه‌های خواهران را ارزیابی کنیم و اگر ما حوزه خواهران را موفق نسبی می‌دانیم با توجه به این محدودیت‌ها، درصد موفقیتشان را باید بیشتر بدانیم.

به نظر من، مشکلی که وجود دارد، در برنامه‌ریزی آموزشی برای زنان است. در نحوه به‌کارگیری زنان نیز اشکالاتی وجود دارد. اولاً برنامه تحصیلی زنان، نباید برنامه خیلی درازمدت باشد. باید به صورت متمرکز و در یک مقطع زمانی چهار یا پنج‌ساله تمام شود تا اگر موانعی برایشان پیدا می‌شود، بتوانند درسشان را به یک مرحله‌ای برسانند و تمام کنند و بعد اگر فرصت برایشان بود، مرحله بعدی را آغاز کنند.

بخشی از آسیب‌های حوزه خواهران، متوجه مدیریت و بخشی متوجه برنامه‌ریزی درسی است. باید این موانع را شناسایی کرد. الآن واقعیتی وجود دارد که حوزه‌های خواهران، امکانات دارند و نسبتاً مبسوط الید هستند ولی ما خروجی قابل‌توجهی در حوزه خواهران نمی‌بینیم. حداقل این است که ما الآن نویسنده‌های خوب در حوزه‌های خواهران نمی‌بینیم.

خواهرانی که بتوانند قلم بزنند و مقالات علمی بنویسند، کم هستند. چند درصد از مجلات تخصصی حوزوی را زنان تألیف می‌کنند؟ چند درصد نشست‌های علمی خوب و سطح بالا را زنان برگزار کردند؟ چند درصد ناقدین بحث‌های علمی ما را زنان تشکیل داده‌اند؟ چند درصد اساتید راهنما و مشاور ما را زنان برعهده‌گرفته‌اند؟ از اساتید داور ما، چند درصد، زن هستند؟ الآن در کنفرانس‌های تقریبی که برگزار می‌شود، چند زن حضور دارد؟ چند زن توانسته‌اند به‌عنوان زنان مجتهده و آگاه به فقه مقارن و کلام مقارن در کنفرانس‌ها حضور پیدا کنند؟

وقتی مجموع این موارد را بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم که لابد یک اشکالی وجود دارد. چرا در دانشگاه‌، یک دختر دانشجو، کل دوره تحصیلش تا دکترا را در طی هشت‌ تا ده سال طی می‌کند و بعد خانم دکتر می‌شود و همه‌جا حضور دارد. هم مقاله می‌نویسد، هم در محیط‌های علمی حضور دارد؛ ولی در حوزه‌های خواهران این‌گونه نیست؟ آیا ما نتوانستیم مدارک تحصیلی زنان را فراهم کنیم؟ یا خوف این را داشتیم که اگر زود به آن‌ها مدرک بدهیم، ادعاهای نا به‌جا بکنند و برای حوزه مشکل درست کنند یا اینکه زمان تحصیلی آن‌ها را آن‌قدر طولانی کردیم و برنامه درسی آن‌ها فرسایشی و سخت بوده که تعداد زیادی در وسط کار رها کرده‌اند و تعدادی هم ناامید و سرخورده شدند و تعدادی هم که در سن بالا به مدارجی رسیده‌اند، دیگر نشاط علمی ندارند.

قبل از اینکه خواهران در حوزه‌های علمیه به سن بزرگ‌سالی برسند باید مدارک آن‌ها را به آن‌ها بدهیم؛ یعنی باید در سن ۳۵ سال آن‌ها را به سطح چهار برسانیم تا بتواند در طی پانزده سال نشاط علمی داشته باشد. البته تمرکز بر تبلیغ در حوزه‌های زنان خوب است؛ ولی من این مطلب را به‌عنوان یک آفت هم بررسی می‌کنم؛ چون زنان مبلغه هم زود جایگاه و احترام و تکریم پیدا می‌کنند و آنگاه بدون سواد کافی، به تبلیغ می‌پردازند.

اجتهاد: به نظر می‌رسد که در حوزه خواهران هم مقتضی برای این مطلب دارد و هم موانع. به‌هرحال خواهران طلبه به دلیل مذهبی بودن، در ارتباطات، محدودیت دارند. از طرفی شما فرمودید مقاطع تحصیلی برای خواهران را کوتاه‌تر کنیم. لازمه این حرف این است که ما نباید خیلی از خواهران توقع داشته باشیم در مباحث دقیق علمی، عمیق شوند.

اسلامی: راه‌حل این مشکل این است که دروس جانبی حوزه خواهران را کم کنیم. در حوزه‌های خواهران درس‌های جانبی زیاد است. چون توجه به برآورده شدن نیازهای تبلیغی زیاد است. البته تعدادی از این‌ها می‌توانند شخصیت اصولی یا متکلم یا فیلسوف باشند ولی اگر هم بانویی به‌سوی تخصص فلسفه یا کلام یا فقه رفت، باید جایگاه برای او درست شود، نه اینکه خانمی سطح سه گرفته و سراسر کشور به‌عنوان مبلغ از او دعوت می‌کنند و در رفاه کامل است و جایگاه دارد و در خانواده‌اش عزیز است؛ اما اگر خواهری سطح چهار تخصصی فلسفه را بگیرد، بی‌کار بماند. باید برای خروجی گرایش‌های تخصصی دیگر، فکری اندیشیده شد. الآن چه تعدادی از برادران در حوزه‌های خواهران تدریس می‌کنند؟ چرا بعد از چهل سال هنوز حوزه خواهران نسبت به مسئله تدریس خودکفا نشدند؟ در بحث‌های علمی هم زنانی نداریم که پا به‌پای مردان جلو بیایند. باید از بین صد خانمی که از سطح سه عبور کرده و به سمت سطح چهار می‌رود، لااقل پنج نفر پیدا شوند که بتوانند نظریه‌پردازی کنند و کرسی نقد و نوآوری بگذارند، اما این گونه نیست.

اجتهاد: ممکن است مسئولین حوزه ادعا کنند که ما چنین بانوانی را داریم و افراد اطلاع ندارند.

اسلامی: اگر هم واقعاً در حوزه‌های خواهران شخصیت‌های علمی خوب داشته باشیم که بنده اطلاع ندارم، باز این اشکال وارد است که بنده با این‌همه ارتباطات حوزوی، چرا ندیده‌ام و برخورد نکرده‌ام. پس لااقل ابرازش ضعیف است؛ یعنی حوزه‌های خواهران نتوانسته‌اند محصولات خودشان را معرفی کنند. این هم اشکالی است که اگر خروجی‌های ما خوب است و موفقیت نسبی و قابل‌توجه دارد، پس چرا تلقی عمومی بر عدم موفقیت است؟

چند نفر از کارشناس‌های زنی که در صداوسیما دعوت می‌کنیم، بحث‌های تخصصی می‌کنند؟ اکثر آن‌ها که من برنامه‌هایشان را نگاه می‌کنم، مباحث عمومی دارند. مباحث عمومی، تبلیغ در سطح متوسط است. بیشتر فن تبلیغی در این برنامه‌ها نمود دارد تا اینکه یک شخصیت علمی مطرح باشد.

اجتهاد: با توجه به بودجه‌های سنگینی که صرف حوزه خواهران می‌شود و از طرفی به هر دلیل خروجی خاصی ازلحاظ تخصصی و علمی مشاهده نمی‌شود، آیا بهتر نیست که ما از حوزه خواهران فقط توقع تبلیغی داشته باشیم و از توقعات علمی و تخصصی چشم بپوشیم؟

اسلامی: ما نمی‌توانیم از جنبه علمی و تخصصی و تربیت مجتهده، صرف‌نظر کنیم.

اجتهاد: آقایان به‌اندازه کافی برای اجتهاد و مسائل علمی، هستند. چه نیازی به حضور خانم‌ها در این زمینه است؟ با توجه به عدم مقتضی و وجود موانع، آیا واقعاً نیازی به بانوان مجتهده داریم؟

اسلامی: یک مرد مجتهد هر نقشی در پیشبرد علم دارد، یک زن هم می‌تواند همان مقدار در پیشبرد علم، تأثیر داشته باشد. ادله‌ای که در مورد تفقه داریم، «ان الله اذا اراد بعبد خیراً فقهه فی الدین» اطلاق دارد و شامل زن هم می‌شود؛ یعنی تفقه در دین محبوبیت ذاتی دارد و فرقی برای زن و مرد ندارد. پس مشکلاتی که برای اجتهاد خانم‌ها وجود دارد، مشکلات خارجی است. نمی‌شود بگوییم چون شارع زن را به حفظ عفاف و حجاب و لزوم بیت، تحریص کرده است و حریم زن را خیلی پاس داشته است، عملاً فرصت برای زن فراهم نمی‌شود تا علم‌آموزی کند. چنین کاری بر شارع قبیح است.

ما در اینجا به حل نظری مسئله نیاز داریم که تفقه بر زنان همان‌گونه که بر مردان مطلوب است برای زنان هم مطلوب است. همان‌گونه که بر مردان تفقه، واجب کفایی است بر زنان هم واجب کفایی است. همان‌گونه که امربه‌معروف و نهی از منکر بر مرد واجب است بر زن هم واجب است. معرفت دینی همان مقدار که بر مرد واجب است، بر زن هم واجب است. در اینجا هیچ خصوصیتی برای مرد وجود نداشته باشد. بله، در حکومت و مقام افتاء و قضاوت که دلیل خاص داریم، بین زن و مرد فرق است. مدیریت جامعه و حکومت دلیل خاص دارد که بنا بر قول قوی اختصاص به مردان دارد.

از طرف دیگر آیا ادله‌ای که در مورد حریم زن و صیانت از عفت زن و حسن التبعل و الزام البیت واردشده است تا اینکه تا جایی که حتی نه مردی او را ببیند و نه او مردی را ببیند و روابط اجتماعی او کم باشد، آیا این ادله با ادله کسب معرفت، اجتهاد و تفقه، منافات دارد؟

این‌یک بحثی‌ است که حل نظری می‌طلبد. به نظر من اصلاً منافاتی ندارد. مخصوصاً الآن که بسیاری از ارتباطات، غیر فیزیکی شده است. الآن ارتباط فیزیکی زن، یعنی از خانه بیرون آمدن؛ معنا ندارد، بلکه زن می‌تواند کار خودش را بکند. بسیاری از نویسنده‌ها همیشه در خانه هستند و فقط از طریق آثارشان شناخته می‌شوند. زنی که فقیه و مجتهده است با یک پزشک خانم فرق می‌کند. یک وکیل زن، وقتی موکلین به او رجوع می‌کنند، باید ارتباط اجتماعی داشته باشد؛ اما یک خانم مجتهده، اولاً برای خود زنان، مرجع است و ثانیاً محیط‌های علمی می‌توانند با حفظ حریم از او استفاده کنند. مگر حضرت زهرا و حضرت زینب سلام‌الله‌علیهما این‌گونه نبودند؟ زنان محدثه در طول تاریخ زیاد داشتیم.

حال یک زن مجتهده نیز می‌تواند نقش علمی خود را ایفا کند و حداقل حوزه‌های خواهران را تأمین کند. خصوصاً در زمان ما که حکومتی منتسب به شیعه درست‌شده است و دستگاه تبلیغی وهابیت با ما مقابله می‌کند، حوزه‌های خواهران خیلی اهمیت پیداکرده است. الآن در بعضی از مناطق، وهابیت، کلاس‌های خانگی می‌گذارد و از مبلغ‌های زن استفاده می‌کند و بسیار هم تأثیرگذار است؛ یعنی کشف کردند که یک زنی که گرایش به وهابیت پیدا می‌کند، بهتر می‌تواند تأثیرگذار باشد، حتی بر روی مردانی که در اطرافش هستند.

ما چرا باید از حوزه‌های خواهران غافل باشیم. اگر همین تبلیغ پایه و اساس قوی داشته باشد، بسیار عالی خواهد بود. منبر مرحوم مطهری یا شهید بهشتی با منبر یک طلبه مبتدی خیلی فرق دارد. همین زنان مبلغه اگر مجتهده باشند، تبلیغاتشان بسیار مؤثرتر خواهد بود. در دوره الآن ما، حوزه‌های خواهران باید ازلحاظ علمی بسیار تقویت شوند؛ چون به میزان موج حرکتی که زنان می‌توانند ایجاد کنند و جذبی که می‌توانند انجام بدهند و مقابله‌ای که می‌توانند با جریان‌های روشنفکری و عرفان‌های انحرافی، مردان چنین تأثیرگذاری ندارند.

اجتهاد: سؤال بنده در مورد ضرورت اجتهاد بانوان بود. آیا این مسئله واقعاً در حوزه‌های خواهران ضرورت دارد؟

اسلامی: حرف شما این است که چون این هدف؛ یعنی اجتهاد، هدفی است که به هر دلیل محقق نمی‌شود چه به دلیل مشکلات داخلی و چه به دلیل مشکلات خارجی، پس از تقویت علمی خواهران در سطوح سه و چهار، دست‌برداریم. ولی من برخلاف شما عقیده دارم که هدف اولی و اصلی زنان باید اجتهاد باشد. در این راه باید حرکت کنند که اگر هم به آن هدف نرسیدند حداقل درزمینه تبلیغ موفق باشند. اگر هدف را فقط درزمینه تبلیغ محدود کردیم، در همان زمینه نیز موفقیتی پیدا نمی‌شود.

باید هدف را از ابتدا بالا بگیریم. به نظر من زمینه برای اجتهاد نیز وجود دارد ولی درس‌ها باید تخصصی‌تر شود و کسانی که گرایش تبلیغی دارند باکسانی که گرایش فقه و اصول در حد اجتهاد متجزی دارند، از هم جدا شوند. کسی که می‌خواهد وارد گرایش فقه و اصول تخصصی بشود هم باید بداند که آینده دارد. مبلغین ما آینده خوبی و افق روشنی دارند اما اگر مجتهدین آینده روشنی نداشته باشند، به مشکل می‌خوریم. به هر صورت من فکر می‌کنم چند کار در کنار هم لازم است:

یک کار این است که خود متولیان حوزه‌های خواهران در طول این سی چهل سال تمام خروجی و دخل‌وخرج را محاسبه کنند. ببینند چقدر نیرو و امکانت گذاشتند و چقدر بهره گرفتند و بعد آسیب‌شناسی کنند.

کار دیگر این است که نظارت و بررسی، از ناحیه خود مدیران صورت نگیرد، بلکه از کسانی که ناظر خارجی بر حوزه‌های خواهران هستند، نظارت صورت بگیرد.

کار سوم، برنامه‌ریزی حوزه‌های خواهران است. ممکن است برخی مشکلات طبیعی باشد. مثلاً حوزه‌های خواهران، ریشه‌های عمیقی نداشته است ولی حوزه‌های برادران دائماً استمرار داشته است. تجربه ما در حوزه‌های خواهران طبیعتاً کم است و این‌یک امر واقعی است. باید بین مشکلاتی که ریشه‌های واقعی دارد و نمی‌توان نسبت به آن‌ها کاری کرد و بین مشکلاتی که مربوط به قصور و تقصیر ماست، فرق گذاشته شود. به نظر من این چند کار باید انجام بگیرد.


منبع: سایت اجتهاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا