ر دانش معرفتشناسی، ارکان اصلی معرفت یا علم بر سه قسماند: فاعل شناسا (عالِم)، متعلَّق شناخت (معلوم) و خودِ شناخت (علم) بر این اساس میتوان پرسید آیا فضای سایبر، همانند نفس یا ذهن انسان، فاعل شناسا یا شناسنده است؟ یا همانند اشیا و امور خارجی، صرفاً متعلق شناخت یا شناختهشده برای ما است؟ و یا اساساً خودِ شناخت یا نحوهای از شناخت است؟»
به گزارش ایسنا، مهدی عباسزاده- عضو هیأت علمی گروه معرفتشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی- در یاداشتی با عنوان معرفت شناسی در فضای سایبری آورده است:
« فضای سایبر» (Syberspace) اجمالاً عرصهای است که کنشها و واکنشها، مناسبات و ارتباطات «رایانهای» میان اشخاص و اشیا در آن شکل میگیرند.
از فضای سایبر گاه مسامحتاً تعبیر به فضای «مجازی» شده است. اما در این باره باید توجه داشت که فضای سایبر، قلمرو تازهای از وجود است. در واقع، وجود در زمان ما خود را سریان، انبساط و گسترش داده و قلمرو جدیدی را فتح کرده که از آن تعبیر به سایبر و سایبرنتیک میشود؛ همچنان که پیش از این نیز قلمروهای دیگری از قبیل عین (عالَم خارج) و ذهن را از آنِ خود کرده بود. به تعبیر فلاسفه اسلامی، وجود گاه در ظرف خارج است و به آن «وجود عینی» میگویند و گاه در ظرف ذهن است و از آن تعبیر به «وجود ذهنی» میشود. اما اکنون علاوه بر این دو و دیگر انحای ممکنِ وجود، باید گفت که وجود در ظرف سایبر نیز هست و از این میتوان به «وجود سایبری» تعبیر کرد. البته باید توجه داشت که ظرف سایبر، غیر از محل جغرافیاییِ کاربران، رایانهها و سِرورهایی است که عملاً سازنده این فضا هستند. ممکن است کاربران، رایانهها و سرورها در جای خاصی از این دنیا مانند غرب یا شرق و فلان کشور و شهر … باشند، اما قطعاً آنجا فضای سایبر نیست؛ چه ظرف سایبر اساساً فیزیکی و جغرافیایی نیست و (همانند ذهن) حیث هستیشناختیِ پیچیدهتری دارد.
در هر حال، از آنجا که فضای سایبر از سنخ وجود است، پس حتماً واقعی است و لذا اگر مجازی را در مقابلِ حقیقی و «واقعی» (Real) لحاظ کنیم، این فضا نمیتواند مجازی باشد. لیکن اگر مجازی را در مقابلِ جسمانی و «فیزیکی» (Physical) در نظر بگیریم، تعبیر فضای مجازی شاید مسامحتاً قابل قبول باشد.
اما پرسش نوشتار حاضر این است که فضای سایبر چه نسبتی با «معرفت» (Knowledge) دارد؟
در اصطلاح معرفتشناختی، مراد از معرفت یا به تعبیر فلاسفه اسلامی «علم»، همان شناخت، آگاهی و دانستن به نحو مطلق است. بنابراین شناخت انسان به خویشتنِ خویش، به یک درخت خارجی، به قواعد ریاضی، به علوم مختلف و … همگی میتوانند معرفت تلقی شوند.
همچنین در دانش معرفتشناسی، ارکان اصلی معرفت یا علم بر سه قسماند: فاعل شناسا (عالِم)، متعلَّق شناخت (معلوم) و خودِ شناخت (علم).
بر اساس این تعریف و تقسیمبندی معرفت، اکنون میتوان پرسید آیا فضای سایبر، همانند نفس یا ذهن انسان، فاعل شناسا یا شناسنده است؟ یا اینکه همانند اشیا و امور خارجی، صرفاً متعلق شناخت یا شناختهشده برای ما است؟ و یا اینکه اساساً خودِ شناخت یا نحوهای از شناخت است؟
۱. ظاهراً اکنون نه، اما پاسخ به پرسش نخست مثبت خواهد شد، اگر فضای سایبر و آنچه بدان مربوط است، همانند نفس یا ذهن انسان، به مثابه فاعل شناسا یا شناسنده عمل کند. چگونه؟ امروزه دانشی به نام «هوش مصنوعی» (Artificial intelligence) وجود دارد که درصدد تولید ماشینهایی است که همانند ذهن یا مغز انسان توانایی شناختن و اندیشیدن را داشته باشند. البته رایانههای کنونی میتوانند محاسباتی بسیار پیچیدهتر از ذهن یا مغز انسان را انجام دهند و اگرچه میتوان آنها را مسامحتاً «هوشمند» (Intelligent) تلقی کرد، اما هنوز از شناختن و اندیشیدن به معنای دقیق کلمه (آنگونه که در انسان رخ میدهد) فاصله دارند. روشن است که اگر چنین ماشینهایی تولید شوند، امری مربوط به فضای سایبر توانسته است تا در هیأت یک فاعل شناسا یا شناسنده قرار گیرد. در این صورت، فضای سایبر راساً دادههای معرفتی خاصی را تولید خواهد کرد، تاحدی همانند با دادههای معرفتی بشری.
پس در اینجا باید میان دو شأن یا حیثیتِ کنشی و عملکردی برای رایانهها تمایز قائل شد: شأن پردازشی و شأن تولیدی. در واقع پرسش این است که آیا رایانهها پردازشگر اطلاعات هستند یا تولید اطلاعات نیز میکنند. به نظر میرسد که که رایانههای کنونی صرفاً پردازشگر اطلاعاتاند، هرچند پردازشگرهایی گاه بسیار بسیار قویتر از ذهن یا مغز انسان؛ اما هنوز مولد یا تولیدکننده اطلاعات نشدهاند. البته روشن است که پردازش اطلاعات، منجر به خروجیهای اطلاعاتیِ خاصی میشود؛ یعنی رایانهها از پردازش اطلاعات قبلی، اطلاعات جدیدی به دست میدهند، اما این را نمیتوان تولید اطلاعات به معنای دقیق دانست، یعنی نمیتوان شأنی استقلالی برای آن قائل شد، اگرچه شأن آلی برای آن متصور است.
همچنین در اینجا باید میان دو مبحث معرفتشناختی تفکیک کرد: منبع معرفت و ابزار معرفت. «منبع معرفت» به امری اطلاق میشود که انسان تحت شرایطی میتواند معرفت یا معارفی را از ناحیه آن دریافت کند، مانند فطرت، تاریخ، متون مقدس، آموزگار، گواهی دیگران و … اما «ابزار معرفت»، نیرویی است که میتواند معرفت یا معارفی را در انسان تولید کند، مانند حس، خیال و عقل. اکنون آیا فضای سایبر، منبع معرفت است یا ابزار معرفت؟
به نظر میرسد فضای سایبر یک منبع معرفت بسیار مهم است؛ چه انسان همواره و به طور روزمره و فزاینده، اطلاعات و آگاهیهای متکثر و مختلفی را از ناحیه آن دریافت میدارد. اشخاص، صداها، تصاویر، فیلمها، بازیها و دیگر قالبهای «موجود به وجود سایبری» همگی اجزای این منبع معرفتی هستند. اما روشن است که فضای سایبر یک ابزار تولید معرفت در انسان همانند حس و عقل نمیباشد. با این حال اگر فضای سایبر تبدیل به فاعل شناسا یا شناسنده شود، خودش مجهز به ابزارهای معرفتی خاصی خواهد بود، همانطور که نفس یا ذهن انسان مجهز به ابزارهای معرفتی خاصی مانند حس و عقل است و این بحثِ دیگری است.
۲. پاسخ به پرسش دوم قطعاً مثبت است؛ چه فضای سایبر همانند امور و اشیای خارجی، برای ما به مثابه متعلق شناخت یا شناختهشده تلقی میشود. همانطور که ما به اشیای خارجی مانند یک درخت علم داریم، به فضای سایبر نیز علم داریم.
امروزه فضای سایبر در پیش روی ما قرار گرفته، ما با آن مواجهیم و به نحو روزافزون با آن درگیر شدهایم. هر کدام از ما ممکن است تعریفی از فضای سایبر ارائه دهیم که کمابیش دقیق یا غیردقیق باشد، اما دستکم فهم اجمالی و اولیهای از آن در اختیار داریم؛ به تعبیر منطقیون قدیم، علم حصولی به آن داریم، یعنی تصور یا مفهومی از آن در ذهن ما نقش بسته است. بنابراین فضای سایبر قابل شناخت است و امکان شناختن آن وجود دارد.
البته بسیار لازم است که فهم خودمان را به گونهای روشمند نسبت به این پدیده نسبتاً نوظهور ارتقا دهیم و قواعد آن را دقیقاً یاد بگیریم تا بتوانیم به شایستگی از امکانات و ظرفیتهای آن در عرصه فردی و اجتماعی بهرهگیری کنیم.
۳. در مورد پرسش سوم باید گفت که در بدو امر پاسخ منفی است؛ زیرا شناخت و علم، حقیقت یا وجود خاصی در نفس یا ذهن انسان است. به تعبیر برخی از فلاسفه اسلامی، معرفت یا علم یک «کیف نفسانی» است، یعنی عرَضی از سنخ کیف (یکی از اعراض نُهگانه ارسطویی) است برای نفس به مثابه جوهر. بنابراین فضای سایبر و محتوای آن نمیتواند خودِ شناخت یا نحوهای از شناخت تلقی شود.
اما اگر رایانهها یا ماشینهای شناسنده و متفکر نیز واجد «ذهن» (Mind) به معنای دقیق آن شوند، چطور؟ ظاهراً در این صورت میتوان محتوای فضای سایبر را شناخت و علم یا نحوهای از شناخت و علم قلمداد کرد. چنین شناخت و علمی همانند علم بشری طبعاً میتواند هم حضوری باشد و هم حصولی؛ یعنی رایانه هم به خودش علم داشته باشد و هم به دیگر چیزها!
همچنین شناخت یا علم حصولی در انسان، یا صادق است و یا کاذب. علم انسان آنگاه صادق است که به تعبیر فلاسفه واقعگرا، با واقعیت خارجی و عینی «مطابقت» (Correspondence) داشته باشد و اگر چنین مطابقتی در میان نباشد، کاذب خواهد بود. در این صورت اگر رایانه نیز حقیقتاً واجد شناخت یا علم باشد، میتواند به وصف صدق یا کذب متصف گردد.
از این سه پرسش و پاسخهای ممکن به آنها بگذریم؛ چه بسیاری از این پرسشها صرفاً با پیشرفتهای بعدی در زمینه علوم شناختی (Cognitive sciences) پاسخهای دقیق پیدا میکنند؛ علومی که به نحو بینارشتهای به مطالعه ذهن یا مغز انسان و عملکردهای مرتبط به آن از قبیل ادراک، تفکر، استدلال، حافظه، احساس و … میپردازند و دانشهای مختلفی از جمله روانشناسی، فلسفه ذهن، عصبشناسی، زبانشناسی، انسانشناسی، علوم رایانه و هوش مصنوعی را در بر میگیرند.
اما یک پرسش مهم دیگر، مربوط به مبحثی فرعی اما مهم در دانش معرفتشناسی است که از آن به «تأثیر عوامل غیرمعرفتی بر معرفت» تعبیر میشود. در اینجا میتوان فضای سایبر را به مثابه یک عامل غیرمعرفتی تلقی نمود و از تأثیر یا عدم تأثیر آن بر مقوله معرفت بشری پرسش کرد. آیا فضای سایبر بر شناخت و آگاهی بشری تأثیرگذار است یا نه؟
در پاسخ به این پرسش باید میان دو نوع معرفتشناسی تفکیک کرد: پیشین و پسین. معرفتشناسی «پیشین»، با معرفت نزد انسان در مقام مفهوم و تعریف سروکار دارد، اما معرفتشناسی «پسین»، به معرفت نزد انسان در مقام تحقق خارجی و دارای تجارب زیسته میپردازد. معرفتشناسی پیشین همانند منطق و ریاضیات، دارای اصول عام، ثابت و لایتغیری است، اصولی از قبیل معیارهای صدق (Truth) و توجیهِ (Justification) باورِ (Belief) انسانی؛ و لذا عوامل غیرمعرفتی نمیتوانند تأثیر چندانی بر آن بگذارند، اما معرفتشناسی پسین، همانند معرفتشناسی «اگزیستانسیالیستی» یا «فمینیستی» یا … کاملاً تحت تأثیر عوامل غیرمعرفتی است؛ چنان که مثلاً اگزیستانسیالیستها معتقدند معرفتشناسی در طول تاریخ، به نحو انتزاعی و فارغ از کنشها و درگیریهای روزمره آحاد بشری تدوین شده و حال آنکه باید به نحو انضمامی و با توجه به کنشها و درگیریهای افراد انسان بدان نگریسته شود؛ یا فمینیستها معتقدند معرفتشناسی در طول تاریخ، با توجه به جنسیت مردانه و مردمدرانه تدوین شده و حال آنکه باید با توجه به جنسیت زنانه و زنمدارانه نیز به آن نگریسته شود. در این دو نمونه، کنشها و درگیریهای انسانی و جنسیت زنانه، در زمره عوامل غیرمعرفتی به شمار میآیند که مؤثر بر معرفت انسان تلقی شدهاند (البته در اینجا به صحت و سقم یا نقد این دو دیدگاه نمیپردازیم.)
بنابر نکات فوق، به نظر میرسد فضای سایبر نمیتواند تأثیر چندانی بر معرفتشناسی پیشین داشته باشد، اما کاملاً ممکن است بر معرفتشناسی تحققیافته و پسین مؤثر باشد و در این صورت معرفتشناسی «سایبری» یا «سایبریشده» نیز تعبیر درستی خواهد بود.
از تأثیرات مثبت و سازنده فضای سایبر بر معرفت تحققیافته و پسین انسان (از قبیل دستیابی سریع و آسان به منابع مختلف اطلاعات و آگاهیها، وجود انبوه و تنوعی از اطلاعات و آگاهیها و امکان انتخاب گسترده در میان آنها، حذف قیود زمانی و مکانی برای کسب اطلاعات و آگاهیها، هزینهبری کمتر برای دسترسی به اطلاعات و آگاهیها و …) که بگذریم، تأثیراتی منفی و مخرب نیز وجود دارند، چنان که ممکن است در صورت سیطره و غلبه فضای سایبر بر ذهن، فکر و حافظه هر یک از افراد، خاصه به دلیل بهرهگیری بدون ضابطه و بیرون از قاعده از این فضا، دستگاه معرفتی وی دستخوش تغییراتی شگرف شود و گاه حتی عوارض و حالاتی بر آن عارض شوند که سلامت فطری آن را به خطر اندازند، تا آنجا که اصلاح آن بس دشوار گردد و این همانا آسیب معرفتیِ مهمِ فضای سایبر است.
به نظر میرسد بحث در باب این قبیل تأثیراتِ سازنده یا مخرب فضای سایبر بر معرفت انسانی، موضوع مهمی برای مطالعه دقیق و پژوهش جدی است.