در زمانِ شاه، عرقفروشی و روسپیگری جرم نبود. صنعتِ فرهنگ در رسانههای حکومتی به این مشاغل رسمیت بخشیده بود. تنها چیزی که باقی میماند، قُبحِ این کارها در میان قشر سنتی و دیندار جامعه بود. از سوی دیگر، سلیقه پوشش مردم روزبهروز متمایل میشد به پوشاک غربی. با همه اینها باز هم نمیشد مناسک دینی را از فرهنگ عمومی زدود. محافل روضهخوانی یکی از مناسکی بود که در میان اقشار مختلفی از مردم آن زمان رواج داشت. اکنون تصور کنید یک روضهخوانِ نابینا برای گذرانِ عمر باید به مجالسی برود و روضه بخواند که شاید اگر میتوانست ببیند، هیچ وقت پایش را توی آن خانهها نمیگذاشت. او اگرچه نمیتواند ببیند، اما گزارشی از نادیدههایش را میشنود. پسرش که راهنما و عصای دست اوست نادیدههایش را برایش تعریف میکند. اما این نادیدهها چه چیزهایی هستند که اگر مرد روضهخوان میدانست، پایش را در آن مجالس نمیگذاشت؟
برای گرفتن پاسخ این پرسش باید رمان «گذر خان» را بخوانید. این کتاب تازهترین اثر «محمدعلی ابطحی» است. ابطحی اگرچه یکی از روحانیان شناخته شده ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی است، اما کارنامه فکری او پر است از انتقادهای صریح و بیپرده نسبت به ساختار کلاسیک حوزه و حوزویان. شاید بتوان گفت رمان «گذر خان» اثری اعتراضی علیه دینداری سنتی است. اما بر این باورم که با «شاید» و اما و اگر نمیتوان به کشف حقیقت رسید. به همین خاطر به سراغ محمدعلی ابطحی رفتم تا درباره جدیدترین کتابش، یعنی «گذر خان» که توسط انتشارات هیلا منتشر شده گفتوگو کنم. آنچه در ادامه میخوانید متن همین گفتوگوست:
یکی از ویژگیهای «گذر خان» این است که تصویری بِکر و دستنخورده از واقعیتهای طبقه روحانیون گزارش میدهد. روحانیِ روشندل در این داستان جایی را نمیتواند ببیند. با این حال اگر بینا میبود، امکان حضورش در آن محافل کم بود. به نظر من این داستان بیانیهای دراماتیک علیه دینداری انعطافناپذیر در ایران معاصر است؛ به این شکل که میخواهد بگوید: «آقایان ملبس به ردای آخوندی! ببینید. این جامعه شماست. این حقایق را باید ببینید! اگر پایتان به چنین جاهایی باز نشده، یا خودتان منکر وجود آن شدید یا از اول کور بودهاید.» آیا برداشت من از دورنمایه این داستان درست است؟
ابطحی: بله. درست است. من از خوانشِ استعاری از این داستان استقبال میکنم. اینکه روحانیت باید همه چیز را ببیند نکته قابل توجهی است و این استعاره که یک روحانی وجود دارد که باید کسی کنارش باشد تا به او نشان دهد و یا تعریف کند واقعیتهای جامعه را یک استعاره است. استعارهای که دلالت بر نادیده گرفتن برخی از واقعیتها توسط روحانیون دارد. در دوره پهلوی شاهد شکافی فکری میان طبقه روحانیون و طبقه متوسط شهری بودیم که داستان «گذر خان» نیز از همین شکاف سربرآورده. امروز نیز چنین شکافی وجود دارد و نخستین دلیل این پدیده اجتماعی این است که چشم و زبان روحانیون بر روی برخی از حقایق جاری در جامعه بسته است. قبلا هم بسته بود. شما تعبیر درستی را به کار بردید. «گذر خان» یک بیانیه دراماتیک بر ضد بیتفاوتیهای متولیان دینداری نسبت به برخی مسائل جامعه است.
ایده روضهخوان نابینا و پسرش چطور به ذهنتان رسید؟ آیا همه چیز زاییده تخیل بود؟
ابطحی: ساخته ذهنم خودم بود؛ دلیلش هم این بود که روحانیون چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب معذوریتهایی را برای بیان برخی از حرفها داشتهاند. به همین خاطر برای پیشبرد منطقِ داستان لازم بود شخصی را در داستان بیاورم که به نیابت از وی حرفهایش را بزند. همین شد که شخصیت پسر آن روحانی را نیز وارد داستان کردم و نقشش را برجسته کردم. افزون بر این نکته، این پسر به خاطر کم سن وسالش بودنش میتوانست حرفهایی را بزند که در سنین بلوغ و پس از آن ممنوعیتهای شرعی داشت. شخصیت پسرِ روضهخان این چنین خلق شد. اما بعد از اینکه این موضوع در ذهنم شکل میگرفت، متوجه شدم که چند مورد مشابه این چنینی در واقعیت وجود داشته؛ یکی از آنها در عراق بوده که به نقل از برخی دوستان متوجه شدم. گویا چند فرد دیگر نیز با همین الگو در قم و مشهد نیز وجود داشته. با همه اینها آنچه را که در این باره شنیده بودم پس از شکلگیری ایده این شخصیت بوده است.
کتاب شما درباره یک روحانیِ مشخص نیست اما میخواهم سؤالی بپرسم درباره کسانی که درباره یک روحانیِ خاص کتابی نوشتهاند. بسیاری از آثاری که درباره روحانیون منتشر شده است، برای توصیف کرامات روحانیون دست به دامان غُلُو و اغراق شدهاند. به نظر شما ریشه این مسأله در برجسته بودن نسبت میان مرید و مراد در فرهنگ ایرانی نیست؟
ابطحی: بله. دلیلش این است که موضوع روحانیت-نه تنها در ایران بلکه در دیگر جوامع نیز چنین است-مقامی ماورایی دارد. در نتیجه نزدیک شدن به آن همراه با محافظهکاری است. جنس بیشتر کتابهایی که درباره زندگی روحانیون نوشته شده نیز همواره با هالهای از تقدس همراه است. ابهامهایی که درباره چنین شخصیتهایی را هم که کنار این مسأله بگذاریم نتیجهاش غلوآمیز خواهد شد. باید در نظر داشت که هر کدام از این روحانیون یک موجی از علاقهمندان را دارند که حساسیتهایی را برای نویسندگان به وجود میآورند و آنها را وادار به خودسانسوری میکنند. در نتیجه واقعیت گم میشود.
آیا تقدسزدایی از زندگی یک روحانی در گذر خان، صرفا برای برونرفت از دام کلیشههای رایج درباره شیوه زیست روحانیون بوده است؟
ابطحی: من در این کتاب، نه خواستهام که برای روحانیت یک شیدایی ویژه در نظر بگیرم و نه یک نگاه بغضآلود داشتهام. برای اینکه داستانم منطقیتر شود، روایت آن را در سالهای قبل از انقلاب خلق کردهام. به باور من در آن سالها روحانیت اصالت بیشتری داشت. در آن دوره روحانیت معنا و مفهوم دیگری داشت چرا که استقلال بیشتری داشت و هویتش با قدرت سیاسی درهم تنیده نبود. شاید اگر روزی قرار باشد زندگی روحانیون بعد از انقلاب اسلامی را نوشت، کار سختی خواهد بود چرا که انگیزهها متفاوت میشود. حوزههای علمیه و روحانیت در بسیاری از موارد بنگاههای کاریابی شدهاند. اما واقعیت این است که آنچه در داستان گذر خان میگذرد یک نگاه واقعبینانه نه شیداوارانه و نه بغضآلود است. به معنای واقعی کلمه، روحانیت را ترسیم کردهام.
به عنوان واپسین سؤال، میخواهم از شما بپرسم که نظرتان درباره آثاری که به طور مشخص زندگی یک روحانی را زیر ذرهبین میبرند چیست؟
ابطحی: در جهان مسیحیت کتابها و فیلمهای متعددی هستند که واقعیت روحانیت را گاه به طنز، گاه با اغراق و تملق و گاه نیز به شکلی واقعی بازگو کردهاند. در ایران اما آثار اندکی در این باره وجود داشته، در میان این آثارِ اندک، تا کنون کتابی نخواندهام که واقعیت زندگی روحانیون را بازگو کرده باشد. یکی از انگیزههایم برای پدید آوردن این رمان به اشتراک گذاشتن واقعیتهای زندگی طبقه روحانیت بوده است.
از زمان انتشار این کتاب تا اکنون، بازخوردهای تحسینآمیزی از سوی گروههای گوناگون فکری نسبت به این اثر شده است؛ چنانکه هم گروههای دینناباور جامعه و هم روحانیون بر سر جذاب بودن این رمان متفقالقول بودهاند. از واکنشهای مخاطبان این کتاب در فضای مجازی میتوان به آنچه عرض کردم آگاه شد. خودتان راز فراجناحی بودن این اثر را در چه میدانید؟
ابطحی: همانطور که به اختصار اشاره کردم، کتابِ «گذر خان» صرفا یک داستان است. درست است که تجربه زیسته من به عنوان یک روحانی ممکن است در این اثر مستتر باشد، اما چشماندازم این بوده که مخاطب از این اثر لذت ببرد. به عبارت دیگر، هیچگاه تلاش نکردهام باورهای سیاسی و اجتماعی و حتی دینی خودم را در قالب رمان بریزم و به خواننده عرضه کنم. به عبارت دیگر، تلاش داشتهام منطق داستان را فدای ایدئولوژی نکنم.
از وقتی که در اختیار دینآنلاین قرار دادید ممنونم.
گفتگو و تنظیم مصاحبه: سعید دهقانی
منبع: سایت دین آنلاین