حدیث غدیر از احادیثی است که محدثان و مورخان اسلامی به صورت متواتر روایت کردهاند. متواتر بودن حدیث غدیر مقتضای قوانین طبیعی است، زیرا پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن را در میان انبوه مسلمانانی که با او در حجهالوداع شرکت کرده بودند، در غدیر خم ایراد کرد. شرایط ایراد خطبه غدیر به گونهای بود که حاجیان پساز بازگشت از سفر حج به وطن خود آن را برای دیگران بازگو کردهاند.
مقاله حاضر نوشتاری از حجتالاسلام والمسلمین علی ربانیگلپایگانی است که با استناد به منابع دینی و اسلامی به تشریح و تبیین «مولی» در اندشیه اسلامی و حدیث غدیر پرداخته است که از سوی سرویس علمی- فرهنگی مرکز خبر حوزه تقدیم میشود.
بسیاری از عالمان برجسته اهلسنت بر متواتر بودن حدیث غدیر تصریح کردهاند. شمسالدین ذهبی، شمسالدین جزری شافعی، جلالالدین سیوطی، جمالالدین حسینی شیرازی، ضیاءالدین مقبلی، سیدامیرمحمد صنعانی، حافظ شهابالدین حضرمی، شیخ محمدصدر العالم از آن جملهاند. بسیاری از آنان نیز صحت حدیث غدیر را تأیید کردهاند. حافظ ابوعیسی ترمذی، حافظ ابوجعفر طحاوی، ابوعبدالله حاکم نیشابوری، حافظ عمادالدین بنکثیر شافعی، حافظ ابن حجر عسقلانی، ابنحجر هیثمی مکی، نورالدین هروی قاری حنفی عبدالحق دهلوی و ناصرالدین آلبانی از آن دستهاند. ر.ک: الغدیر، ۱/۵۴۳-۵۷۲.
ابن ابیالحدید معتزلی نیز آن را مستفیض و مشهور خوانده است. شرح نهجالبلاغه ۹/۱۶۶ و ۶/۱۶۷.
در تواتر حدیث غدیر از دیدگاه عالمان شیعه نیز تردیدی وجود ندارد، آنان این حدیث را هم از امامان اهلبیت علیهمالسلام روایت کردهاند و هم از صحابه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم. ر.ک: غایهالمرام ۱/۳۰۵-۳۴۲، بحارالانوار ۳۷/۱۰۸-۲۳۵.
آنچه در این نوشتار مورد پژوهش واقع شده، معنیشناسی واژه «مولی» در حدیث غدیر است.
معنیشناسی مولی در حدیث غدیر
کلمه «مولی» معانی یا کاربردهای مختلفی دارد که محب، ناصر و کسی که دارای حق تصرف در امور دیگری است از معانی یا کاربردهای آن است، از اینرو، در این که مقصود از «مولی» در حدیث غدیر، یعنی در این سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» چیست؟ دو دیدگاه مطرح شده است: دیدگاه شیعه و عدهای از اهل سنت این است که مقصود از «مولی» در حدیث غدیر کسی است که دارای حق تصرف در امور مسلمانان است؛ یعنی رهبر و امام مسلمانان. بنابراین، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در غدیر خم علی علیهالسلام را به رهبری و امامت مسلمانان نصب کرده است. (آن عده از اهلسنت که مولی در حدیث غدیر را به معنای کسی که حق تصرف در امور دیگران را دارد؛ یعنی امام دانستهاند\ گفتهاند: امیرالمؤمنین علیهالسلام در غدیر خم به امامت مسلمانان نصب شده است، و مقصود امامت او پس از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، ولی چون زمان آن تعیین نشده است، امامت او مربوط به پس از عثمان است. در مباحث بعدی، وجه نادرستی این تأویل بیان خواهد شد.) و دیدگاه رسمی میان اهلسنت این است که مقصود از مولی در حدیث غدیر محب یا ناصر است، یعنی علی علیهالسلام همانند پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا ناصر مسلمانان است؛ و از آنجا که انسان باید محب و ناصر خود را دوست بدارد، بر مسلمانان است که همانگونه که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را دوست میدارند، علی علیهالسلام را نیز دوست بدارند. بنابراین، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در غدیر خم از مسلمانان خواسته است که دوستدار امیرالمؤمنین علیهالسلام باشند.
اگر به درستی در حدیث غدیر تأمل شود\ روشن میشود که دیدگاه اول درست است یعنی مولی در حدیث غدیر به معنای سرپرست و صاحب اختیار و کسی است که حق تصرف در امور مسلمانان را دارد، یعنی رهبر و امام آنان است. شواهد و قراین این معنا بسیار است:
۱. در فرازهایی از متن مفصل حدیث غدیر که از امام محمدباقر علیهالسلام روایت شده، به امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام تصریح شده است. (احتجاج طبرسی، روضهالواعظین، بحارالانوار).
۲. در برخی از متنهای متوسط حدیث غدیر نیز امامت علی علیهالسلام آشکارا بیان شده است. مانند احتجاج امیرالمؤمنین علیهالسلام در زمان خلافت عثمان به نقل سلیمبن قیس هلالی. فرائدالسمطین ۱/۳۱۲، حدیث ۲۵۰.
۳. در بسیاری از نقلهای متن مختصر حدیث غدیر آمده است که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم قبل از آنکه دست علی علیهالسلام را بالا ببرد و بگوید: «من کنت مولاه فعلی مولاه» اولویت خود نسبت به امور مسلمانان را یادآور شد و از آنان در اینباره اقرار گرفت و فرمود: «ألست اولی بکم من انفسکم»، (الغدیر ۱/۳۳۹-۳۷۵؛ مسند احمدبن حنبل ۱۴/۴۳۶، حدیث ۱۹۱۹۸.) آنگاه بلافاصله فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای او است. روشن است که مقصود از مولی بودن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نسبت به مسلمانان، به قرینه جمله قبل از آن، رهبری و امامت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، یعنی او درباره امور مسلمانان بر آنان ولایت داشت. بنابراین، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم همان ولایتی که خود بر مسلمانان داشت را برای علی علیهالسلام اثبات و اعلان کرد.
۴. با صرفنظر از قرینه یاد شده، در جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» نخست، مولی بودن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بیان شده آنگاه مولی بودن علی علیهالسلام بر آن متفرع گردیده است. بنابراین، مقصود از مولی در مورد علی علیهالسلام همان است که در مورد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم مقصود است. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم هم محب و ناصر مسلمانان بود و هم رهبر و صاحب اختیار در امور آنان بود، یعنی ولایت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر مسلمانان دارای ابعاد سهگانه محبت، نصرت و زعامت بود. این ابعاد سهگانه، در حدیث غدیر برای علی علیهالسلام اثبات شده است، و برای این که استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا لازم نیاید دو وجه متصور است:
الف) مولی مشترک معنوی است و همه کاربردهای آن یک معنای جامع و مشترک دارد که با توجه به ریشه کلمه مولی (و-ل-ی) قرب و نزدیک خاصی است میان دو انسان که مستلزم محبت، نصرت و حق تصرف یکی در امور دیگری است. المیزان ۶/۱۲. فالمحصل من معنی الولایه فی موارد استعمالها هو نحن من القرب یوجب نوعا من حق التصرف و مالکیه التدبیر.
به عبارتی دیگر، معنای مشترک میان همه کاربردهای مولی، اولویت داشتن نسبت به فرد یا چیزی است، که هر یک از کاربردهای آن ویژگی خاصی دارد؛ ولایت محبت اقتضا میکند که دوست یکفرد رابطه نزدیکتری از دیگران به او داشته و در حل مشکلات او نسبت به وی از دیگران برتر و سزاوارتر است. همینگونه است ولایت نصرت که کسی که با دیگری پیمان نصرت بسته است، در یاری کردن و مقابله با دشمنان او از دیگران سزاوارتر است، و در ولایت زعامت و رهبری، زعیم و رهبر مردم در تصمیمگیری نسبت به امور آنان از دیگران سزاوارتر است. الغدیر ۱/۶۴۸-۶۵۱. لیس للمولی الا معنی واحد و هو الاولی بالشیء و تختلف هذه الاولویه بحسب الاشتمال فی کل من موارده. شایان ذکر است که این مطلب را برخی از محققان قبل از علامه امینی بیان کردهاند، چنانکه علامه کراجکی گفته است: «ان الاولی هی الاصل والیها یرجع معنی کل قسم، لان مالک الرق لما کان اولی بتدبیر عبده من غیره کان لذلک مولاه، والمعتق لما کان اولی بمعتقه فی تحمله لجریرته و ألصق به من غیره کان مولاه، وابن العم لما کان اولی بالمیراث ممن هو ابعد منه فی نسبه و اولی ایضا من الاجنبی بنصره ابن عمه کان مولی، والناصر لما اختص بالنصره وصار بها اولی کان لذلک مولی. و اذا تأملت بقیه الاقسام وجدتها جاریه هذا المجری، و عائده بمعناها الی الاولی. کنزالفوائد ۲/۹۱.
ب) بنابراین که کلمه مولی مشترک لفظی است، یکی از معانی سهگانه محبت، نصرت و زعامت مدلول مطابقی، و معانی دیگر مدلول التزامی آن است. توضیح آن که: بنابراین که معنای مطابقی مولی در حدیث غدیر رهبری و زعامت است، رهبر امت اسلامی دوستدار مسلمانان است، چنان که خداوند در مورد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم» توبه / ۱۲۸. رسولی از خودتان برای شما آمد که مشکلات شما بر او گران است، او بر (هدایت و سعادت) شما حریص، و نسبت به مؤمنان مهربان است.
پیشوایی که نسبت به مردم چنین مهر و محبتی دارد، در یاری آنان نیز دریغ نخواهد کرد. بنابراین، محبت و نصرت از لوازم آشکار رهبری اسلامی است.
اینکه معنای محبت و نصرت مدلول مطابقی مولی در حدیث غدیر باشد، به این است که مولی را به محب و ناصر (دوست و یاور) معنا کنیم، نه محبوب و منصور، زیرا محبوب و منصور از معانی یا کاربردهای مولی نیست، آنچه از معانی یا کاربردهای مولی است، محب و ناصر است و محبوب و منصور از لوازم معنای محب و ناصر است. بنابراین، مفاد و مدلول مطابقی حدیث بنابر فرض یاد شده این است که هر کس که من ناصر یا محب او هستم، علی ناصر یا محب او است، و لازمه این محبت و نصرت – به حکم «هل جزاء الاحسان الا الااحسان» محبت و نصرت مؤمنان در حق پیامبر و علی است. بنابراین، تفسیر معروفی که از حدیث غدیر میشود و مورد نظر اهل سنت است، یعنی این که هر کس مرا دوست دارد باید علی را دوست بدارد، یا هر کس یاور من است باید یاور علی باشد، در حقیقت مدلول التزامی حدیث غدیر است، نه مدلول مطابقی آن. از کسانی که به این مطلب تقطن یافته، محب للدین طبری است، وی پس از نقل این دیدگاه که معنای حدیث غدیر این است که «هر کس مرا دوست دارد باید علی را دوست بدارد»، گفته است به این معنا بعید است، زیرا اگر این معنا مقصود بود، مناسب بود پیامبر بفرماید: «من کان مولای فهو مولی علی» در آن صورت مولی به معنای ولی نقطه مقابل عدو بود، ولی چون لفظ حدیث برعکس است، معنای حدیث این است که «هر کس را که من دوست دارم، علی دوستدار او است». الریاض النضره ۱/۱۹۶. و بنابراین که مدلول مطابقی مولی در حدیث غدیر محبت یا نصرت باشد، محبت و نصرتی خواهد بود که در عالیترین درجه ممکن، پس از محبت و نصرت خداوند است؛ محبت و نصرتی از شئون و لوازم رهبری و زعامت دینی است. براین اساس، اثبات آن برای علی علیهالسلام مستلزم امامت و رهبری او است.
۵. تفسیر مولی در حدیث غدیر به محبت و نصرت، مستلزم نسبت دادن انجام کاری غیرحکیمانه به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم است که حکیمترین فرد در طول تاریخ بشریت بوده است، زیرا این مطلب که علی علیهالسلام دوستدار و یاور مسلمانان، و نیز بر هر فرد مسلمانی لازم بود که دوستدار و یاور علی علیهالسلام باشد، مطلب معلومی بود و بر کسی پوشیده نبود. این مطلب مقتضای اصل ایمان است؛ قرآن کریم آشکارا به مسلمانان آموخته است که باید نسبت به یکدیگر محبت بورزند و یاور یکدیگر باشند: «والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیائ بعض یأمرون بالمعروف وینهون عنالمنکر»، توبه / ۷۱. بنابراین، هیچوجه معقول و حکیمانهای وجود نداشت که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مسلمانان را در آن شرایط دشوار گردآورد و برای آنان سخنرانی کند، و این اصل روشن قرآنی و ایمانی را به آنان یادآور شود، اگرهم میخواست آن را یادآوری کند، میبایست همگانی باشد نه در خصوص یک فرد، مگر آن که مقصود محبت و نصرت ویژهای باشد که در رتبه محبت و نصرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و از لوازم امامت و رهبری است.
۶. چنانکه از آیه «تبلیغ»، یاایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس، مائده / ۶۷؛ به دست میآید و روایات مربوط به واقعه غدیر خم نیز بیانگر آن است، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از این که ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام را به صورت رسمی و آشکار اعلان کند، نگران بود. روشن است که آنچه سبب نگرانی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود، ولایت مبحت یا نصرت معمولی نبود، بلکه رهبری و حکومت بر امت اسلامی بود که میتوانست بهانهای در دست منافقان و بیماردلان باشد، که بر اساس سنن جاهلی و قبیلگی، نصب امیرالمؤمنین علیهالسلام به رهبری مسلمانان از سوی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، به عنوان کاری بشری و مبتنی بر قواعد قبیلهگرایی و خویشاوند سالاری معرفی کنند و در نتیجه اساس نبوت و رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در اذهان مشوّه و مخدوش شود، ولی خداوند به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اطمینان داد که این توطئه را خنثی خواهد کرد (والله یعصمک من الناس). ان الآیه تکشف عن حکم نازل فیه شوب انتفاع للنبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم، و اختصاصه بمزیه حیویه مطلوبه لغیره ایضا یوجب تبلیغه والعمل به حرمان الناس عنه، فکان النبی یخاف اظهاره، فأمره الله بتبلیغه و شدد فیه و وعده العصمه من الناس و عدم هدایتهم فی کیدهم ان کادوافیه و هذا یؤید ما وردت به النصوص من طرق الفریقین ان الآیه نزلت فی أمر ولایه علی و ان الله أمر بتبلیغها و کان النبی یخاف ان یتهموه فی ابن عمه، و یؤخر تبلیغها وقتا الی وقت حتی نزلت الآیه فبلغها بغدیر خم. و قال فیه «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». المیزان فی تفسیر القرآن ۶/۴۸.
۷. منافقان و کافران امیدوار بودند که با رحلت پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بتوانند دین اسلام را نابود کنند، اما پس از اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام در غدیر خم ناامید شدند. الیوم یئس الذین کفروا من دینکم. مائده / ۳. بدیهی است نومیدی آنان بدین جهت بود که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم رهبری دینی امت اسلامی پس از خود را به علی علیهالسلام که وارث علوم پیامبر و مورد تأیید کامل او بود سپرد، کسی که در راه اجرای احکام اسلام سازشناپذیر و قاطع بود. لاتأخذه فی الله لومه لائم. مائده / ۵۴.
۸. ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام که در غدیرخم اعلان گردید، سبب کامل شدن دین اسلام بود، الیوم اکملت لکم دینکم. مائده / ۵۴. بدون شک محبت و نصرت دینی در حد معمولی و متعارف آن چنین نقشی را در دین ندارد، مگر آنکه محبت و نصرت ویژهای باشد؛ محبت و نصرتی که همسنگ محبت و نصرت پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم است که با رهبری ملازمه دارد.
۹. ولایتی که در غدیر خم برای امیرالمؤمنین علیهالسلام اثبات و اعلان شد، از چنان جایگاهی برخوردار است که اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن را ابلاغ نمیکرد، ابلاغ دیگر رسالتهای الهی بیثمر میشد، بهگونهای که گویی ایشان آنها را ابلاغ نکرده است، یاایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته. مائده / ۶۷. این مطلب میرساند که ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام عامل حفظ و استمرار رسالتهای الهیای بود که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آنها را ابلاغ کرده بود. این ولایت، چیزی غیر از رهبری امت اسلامی پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیست؛ رهبری که خلأ وجودی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم پس از رحلت ایشان را پر میکند و معیار حق و باطل و اسوه کامل هدایت الهی و نبوی است. این که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در خطبه غدیر بر جداناپذیری قرآن و عترت تأکید کرده و هدایت امت را در گرو تمسک به آن دانسته است، گواه روشن بر این مطلب است. چنان که احادیث دیگر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که بر حقانیت علی علیهالسلام به طور مطلق تصریح کرده است: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار» ر.ک: الغدیر، ۳/۲۵۱-۲۵۵. و اینکه او دروازه شهر علم و حکمت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است. «انا مدینه العلم و علی بابها» الغدیر ۶/۶۱-۷۷؛ نفحات الازهار ۱۰/۲۷-۳۹. همگی دلایل روشن بر امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم است.
۱۰. برآشفتگی و خشم شیاطین از اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام توسط پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در غدیر خم، و بیعت گرفتن از مردم، گواه روشن بر این است که مقصود از ولایت، امامت و رهبری مسلمانان بوده است. گزارش واکنشهای شیاطین و منافقین نسبت به واقعه غدیر در گفتار چهارم بیان شد.
۱۱. عکسالعملهای خشمگینانه منافقان نسبت به واقعه غدیرخم، مانند اعتراض حارثبن نعمان فهری و برنتافتن ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام، سخنان و رفتار موهن و فتنهانگیز عدهای، همگی گویای این حقیقت است که ولایت در غدیر خم از مقوله محبت و نصرت معمولی نبوده است، بلکه به رهبری امت اسلامی پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ارتباط داشته است. همان.
۱۲. گروهی از عرب در رحبه کوفه بر امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد شده و بر او سلام کردند، امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسید شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما موالیان تو هستیم. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: چگونه شما موالیان من هستید در حالی که شما گروهی از عرب میباشید (نه از عجم که در آن زمان رسم بود که افراد غیرعرب تحت ولایت و حمایت فرد یا قومی از عرب قرار میگرفتند)، آنان پاسخ دادند: ما روز غدیر خم شنیدیم که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حالی که دست تو را گرفته بود میگفت: ای مردم! آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟ آنان گفتند: چرا ای رسول خدا؛ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: خدا مولای من و من مولای مؤمنانم و علی مولای کسی است که من مولای او هستم، خدایا هر کس او را دوست دارد، دوست بدار و هر کس او را دشمن دارد، دشمن بدار.
ریاحبن ثابت که راوی حدیث است، میگوید: آنان گروهی از انصار بودند و ابوایوب انصاری نیز در میان آنان بود. بحارالانوار ۳۷/۱۷۷؛ مسند احمد بن حنبل ۶/۵۸۳، حدیث ۲۳۵۱ و ۲۳۵۲؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید ۳/۲۰۸، شرح خطبه ۴۸؛ أسد الغابه ۱/۴۴۱، رقم ۱۰۳۸؛ الاصابه ۱/۳۰۴؛ الریاض النضره ۳/۱۰۹؛ البدایه والنهایه ۵/۲۳۱، حوادث سال ۱۰ هـ قدسسره و ۷/۳۸۴، حوادث سال ۴۰ هـ ق؛ الغدیر ۱/۳۱۸-۳۸۶.
این سخن امیرالمؤمنین علیهالسلام، که از کجا شما موالیان من هستید در حالی که شما از قوم عربید؟ بیانگر این است که برداشت ایشان از مولی در سخن آنان، دوست و ناصر نبود، زیرا در ولایت دوستی و نصرت، فرقی میان عرب و عجم وجود ندارد، بلکه مقصود آنان از اینکه خود را موالی امیرالمؤمنین علیهالسلام میدانستند، ولایت زعامت و سرپرستی بود، زیرا در آن زمان فرد غیرعرب خود را تحت ولایت و حمایت فرد یا قبیلهای از اعراب قرار میداد، معنایی که امروزه از آن به تابعیت سیاسی تعبیر میشود، و فردی که چنین ولایت یا تابعیتی را میپذیرد، تحت ولایت و زعامت فرد یا قبیله یا نظام سیاسیای است که ولایت و تابعیت آن را پذیرفته است. آنان با اینکه عرب بودند، چنین ولایتی را برای امیرالمؤمنین علیهالسلام نسبت به خود قائل بودند و بر آن به ولایت در حدیث غدیر استدلال کردند. بنابراین، فهم آنان از ولایت در حدیث غدیر، ولایت رهبری و زعامت سیاسی بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز آن را تأیید کرد.
۱۳. پس از ایراد خطبه غدیر توسط پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، حسانبن ثابت که شاعر زبردستی بود از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اجازه گرفت تا آن را به نظم آورد. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به او اجازه داد و او ابیاتی را سرود که دو بیت آن چنین است:
فقال له قم یا علی فإننی رضیتک من بعدی اماما و هادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیه فکونوا له اتباع صدق موالیا (الفیه السیوطی فی علم الحدیث / ۴۰؛ الغدیر ۱/۵۸۳.)
ترجمه شعر:
پیامبر به علی گفت برپاخیز، زیرا من به امامت و هدایتگری تو پس از خود راضیام
پس من مولای او هستم، این (علی) ولی او است پس شما (ای مسلمانان) پیروان و موالیان صادق او باشید
حسان بن ثابت که شاعر زبردست عرب و آشنا به دقایق کلمات عرب بود از ولایت در حدیث غدیر امامت فهمیده است و فهم او مورد تأیید رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز واقع شد، زیرا به او فرمود: «ای حسان تا وقتی که با زبانت ما را یاری میدهی، مورد تأیید روحالقدس میباشی». یا حسان لاتزال مؤیدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانک. بحارالانوار ۳۷/۱۵۰ و ۱۶۶.
۱۴. قیس بن سعد بن عباده انصاری در صفین در دفاع از امیرالمؤمنین علیهالسلام و حقانیت او ابیات زیرا را سرود:
قلت لما بغی العدو علینا حسبنا ربنا و نعم الوکیل
و علی إمامنا و إمام لسوانا أتی به التنزیل
یوم قال النبی من کنت مولاه فهذا مولاه خطب جلیل
انما قاله الرسول علی الامه حتم ما فیه قال و قیل (تذکره الخواص / ۶۱؛ کنزالفوائد ۲/۹۸؛ بحارالانوار ۳۷/۱۵۰؛ الفصول المختاره / ۲۳۶.)
ترجمه شعر:
وقتی که دشمن بر ما سرکشی کرد گفتم خدا ما را کافی است
امام ما و غیر ما علی است این مطلب از خدا نازل شده است
روزی که پیامبر گفت هر که من مولای او هستم این (علی) مولای او است و این امر عظیمی است
این سخن حتمی پیامبر برای امت است و در آن جای هیچگونه سخنی نیست
۱۵. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم پس از اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام به مسلمانان حاضر در غدیر خم، دستور داد که این مقام و منصب را به او تبریک بگویند و با علی علیهالسلام به عنوان مولای مؤمنان بیعت کنند. این مطلب گواه روشن بر این است که مولی در حدیث غدیر به معنای امامت است.
۱۶. این سخن عمر که پس از اعلان ولایت علی علیهالسلام توسط پیامبر در غدیر خم نزد علی علیهالسلام رفت و خطاب به او گفت: «هنیئا لک یابنابیطاب أصبحت و أمسیت مولی کل مؤمن و مؤمنه»؛ گوارا باد بر تو ای فرزند ابوطالب که مولای هر مرد و زن با ایمانی شدی، (برای آگاهی از منابع و مصادر حدیث تهنیت ر.ک: الغدیر ۱/۵۰۸-۵۲۷. برخی از راویان حدیث تهنیت عبارتند از: حافظ ابوبکر بن أبیشیبه، امام حنابله احمدبن حنبل، حافظ ابوالعباس شیبانی، حافظ بویعلی موصلی، حافظ ابوجعفر طبری، حافظ ابن عقده کوفی، حافظ ابوعبدالله مرزبانی، حافظ علیبن عمر دارقطنی، حافظ ابن مردویه اصفهانی، حافظ ابن سمان رازی، حافظ ابوبکر بیهقی، حافظ ابوبکر خطیب بغدادی، ابوحامد غزالی، خطیب خوارزمی، ابوالفرج ابن جوزی، ابوجعفر محبالدین طبری، شیخالاسلام حمویی و …) دلیل روش بر این است که مقصود از مولی در حدیث غدیر امامت است، نه محبت یا نصرت، زیرا محبت و نصرت علی علیهالسلام مطلب جدیدی نبود که در غدیر خم اعلان شده باشد، و مناسب تهنیتگویی به علی علیهالسلام باشد، و اصولا تبریک و تهنیتگویی در باب ولایت از ویژگیهای امامت و رهبری کسی است که به این مقام منصوب میشود.
۱۷. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حدیث ثقلین که از احادیث متواتر و مورد قبول همه مسلمانان است، عترت و اهلبیت خود را همتای قرآن قرار داده و هدایت امت را در گرو پیروی از آنان قرار داده است. این حدیث بر عصمت و مرجعیت علمی و دینی اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم دلالت میکند و بیانگر این است که گفتار و رفتار آنان معیار تشخیص حق و باطل است. از سوی دیگر، آنان ولایت در حدیث غدیر را به ولایت امامت و رهبری امت اسلامی تفسیر کردهاند:
الف) از طریق شیعه و اهل سنت روایت شده است که حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها حدیث غدیر را از دلایل امامت علی علیهالسلام دانستهاند. نقل شمسالدین جزری دمشقی در کتاب «اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابیطالب» از حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها روایت کرده که فرمودند: «أنسیتم قول رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم یوم غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه؛ الغدیر ۱/۳۹۶-۳۹۷. آیا سخن پیامبر را که در غدیر خم فرمود: هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، فراموش کردهاید؟»
ابن بابویه قمی نیز از محمود بن لبید (محمود أبیلبید) روایت کرده که گفته است از حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها پرسیدم: آیا رسول خدا قبل از وفاتش امامت علی علیهالسلام را بیان کرد؟ حضرت زهرا سلاماللهعلیها پاسخ داد: «واعجبا أنسیتم یوم غدیر خم»؛ این پرسش شگفتآور است! آیا روز غدیر خم را فراموش کردهاید؟» غایه المرام، ۹/۳۲۴-۳۲۵.
ب) در خطبهای که امام حسن مجتبی علیهالسلام در حضور مردم و معاویه ایراد کردند، فرمودند: «بنیاسرائیل هارون علیهالسلام را که برادر و جانشین و وزیر موسی علیهالسلام بود را رها کرده و از سامری پیروی کرده و گوسالهپرست شدند، این امت نیز شنید که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم درباره پدرم فرمود: او نسبت به مانند هارون نسبت به موسی است مگر اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود و نیز پیامبر را دیدند که در غدیر خم او را به امامت نصب کرد و به آنان دستور داد که حاضران آن مطلب را به غایبان برسانند». غایهالمرام ۱/۳۲۳، نقل از امالی شیخ طوسی ۲/۱۷۴-۱۸۰؛ الغدیر ۱/۳۹۸؛ ینابیعالموده ۳/۱۵۰، باب ۹۰.
ج) ابواسحاق از امام زینالعابدین علیهالسلام پرسید: معنای سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که فرمودند: «من کنت مولاه فعلی مولاه» چیست؟ امام علیهالسلام فرمودند: به آنان فرمود که او امام پس از وی میباشد. همان، نقل از امالی شیخ صدوق / ۱۰۹.
د) از امام رضا علیهالسلام روایت شده که پس از تلاوت آیه «الیوم أکملت دینکم» مائده / ۳. فرمود: «امر امامت از تمامیت دین است و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از بین امت نرفت مگر این که علی علیهالسلام را به عنوان امام و راهنمای آنان منصوب کرد. اصولکافی ۱/۵۱۴؛ باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، حدیث اول. روشن است که سخن امام رضا علیهالسلام ناظر به واقعه و حدیث غدیر است.
روایات اهلبیت علیهمالسلام درباره دلالت حدیث غدیر بر امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام بسیار است و به ذکر نمونههای بیشتری نیازی نیست، چنانکه احتجاجها و استدلالهای امیرالمؤمنین علیهالسلام به حدیث غدیر بر امامت خود نیز از مسلمات تاریخ است. ر.ک: الغدیر ۱/۳۲۷-۳۹۶.
امامت در حدیث غدیر از نگاه برخی عالمان اهلسنت
عدهای از عالمان اهلسنت اذعان کردهاند که مولی در حدیث غدیر به معنای محبت و نصرت معمولی نیست، بلکه به معنای وجوب اطاعت و امامت و رهبری امت اسلامی است. در اینجا نمونههایی از این اعترافات را بازگو میکنیم:
۱. محمد رشیدالدین (وی شاگرد عبدالعزیز دهلوی مؤلف کتاب «التحفه الاثنای عشریه» است.) گفته است: «ثبوت خلافت علی علیهالسلام بر اساس غدیر با مذهب اهلسنت منافات ندارد، و برای این دلیل مختصر، به مقدمات طولانی نیازی نیست». نفحاتالازهار ۱۹/۲۲۷.
۲. شهابالدین دولتآبادی به دلالت حدیث غدیر بر امامت علی علیهالسلام اذعان کرده و گفته است: «اهلسنت گفتهاند: مراد از حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» امامت علی علیهالسلام در زمان خلافت و امامت او است». همان / ۲۲۸.
۳. ابو حامد غزالی در کتاب «سرّ العالمین» سخن عمر را که گفت: بخبخ یا أباالحسن أصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه» دلیل روشن بر امامت علی علیهالسلام دانسته و یادآور شده است که پس از آن، هوای نفس و خودخواهی کسانی سبب شد که به مخالفت برخیزند و سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را نادیده بگیرند. سرّالعالمین / ۷۴.
سبط ابنالجوزی نیز سخن مزبور را از غزالی نقل کرده است. تذکرهالخواص / ۹۹. در اینکه کتاب «سرّالعالمین وکشف ما فی الدارین» از آثار غزالی است، تردیدی نیست، علاوه بر سخن سبط ابنالجوزی که مؤید این مطلب است، ذهبی در میزان الاعتدال نیز بر این مطلب تصریح کرده است. میزانالاعتدال ۱/۵۰۰.
۴. سنایی غزنوی در «حدیقهالحقیقه» گفته است:
نایب مصطفی به روز غدیر کرده بر شرع خود مر او را میر
سخن وی صریح در این است که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در غدیر خم علی علیهالسلام را به امامت منصوب کرده است. حکیم سنایی از بزرگان، دانشمندان و عارفان اهلسنت است. عبدالرحمن جامی در نفحاتالانس وی را ستوده است.
۵. عطار نیشابوری نیز چنین سروده است:
چون خدا گفته است در خم غدیر با رسولالله ز آیات منیر
ایها الناس این بود الهام او زانکه از حق آمده پیغام او
چون که جبریل آمد و بر من بگفت من بگویم بر شما راز نهفت
این چنین گفت است قهار جهان حق و قیوم خدای غیبدان
مرتضی والی در این ملک من است هر کس این سر را نداند کودن است
دیوان مظهر حق، عطار نیشابوری
فریدالدین عطار از مشایخ علم و عرفان نزد اهلسنت است، عبدالرحمن جامی در نفحاتالانس (ص ۵۹۹) او را ستوده است، و دهلوی در کتاب خود به سخن او استناد کرده است. التحفه الاثنی عشریه، باب یازدهم.
۶. محمدبن طلحه شافعی گفته است: «هر معنایی که لفظ مولی در مورد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر آن دلالت میکند، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن را برای علی علیهالسلام اثبات کرده است. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم هم نسبت به مؤمنان اولی بود و هم ناصر و سید آنان بود، علی نیز این چنین است. مطالب السؤول / ۴۴-۴۵.
۷. سبط ابنالجوزی نیز گفته است: «مراد از مولی در حدیث غدیر اطاعت مخصوص پیامبر است و معنای آن این است که هر کس را که من نسبت به او اولی هستم، علی نیز نسبت به او اولی است. حافظ ابوالفرح اصفهانی در کتاب «مرجالبحرین» به این معنا تصریح کرده است. وی حدیث غدیر را اینگونه روایت کرده است: «من کنت ولیه و اولی به من نفسه فعلی ولیه» و جمله «ألست اولی بالمؤمنین من أنفسهم»، صدر حدیث نیز بر این معنا دلالت میکند، زیرا این جمله نص صریح در اثبات امامت و قبول اطاعت اوست. همینگونه است، جمله «و أدر الحق معه حیث دار». بر این اساس، در تمام اختلافاتی که میان علی علیهالسلام و دیگر صحابه رخ داده است حق با علی علیهالسلام بوده است، بدین جهت است که علما، احکام بغات را از وقایع جمل و صفین استنباط کردهاند، وی سپس به اشعار حسان بن ثابت در غدیر خم نیز استشهاد کرده است. تذکرهالخواص / ۶۰.