آیتالله شیخ عباس واعظ طبسى، نماینده سابق ولى فقیه در استان خراسان و تولیت فقید آستان قدس رضوى در سال ۱۳۱۴ در مشهد مقدس و در خانوادهاى مذهبى و روحانى متولد شد و در یک سالگى پدرش را که از نوابغ گویندگان اسلامى در ایراد سخنرانىهاى مذهبى و خطابه و از لحاظ اخلاق، تقوى و پرهیزگارى زبانزد خاص و عام بود از دست داد و دوران کودکى را با سرپرستى مادر پشت سر گذاشت.
آیتالله واعظ طبسى در ۱۶ سالگى به حوزه علمیه وارد شد و دروس مقدماتى، سطوح متوسطه و عالیه و خارج را به طور جدّى دنبال کرد و از محضر اساتید و عالمان برجستهاى همچون آیات عظام و حجج الاسلام والمسلمین خالقى، جاویدى، ادیب نیشابورى، سید احمد مدرس یزدى، حاج شیخ مجتبى قزوینى، حاج شیخ هاشم قزوینی، میرزا جوادآقا تهرانی و آیتالله میلانى بهرهمند گردید، به طورى که مرحوم آیتالله بروجردى وى را طلبهاى خوش فکر و به عنوان زبان حوزههاى علمیه دانسته و با تقدیر و تفقد از ایشان نام مىبردند.
وى همراه با حدود ۳۰ سال کار علمى دقیق و پیگیر، چندین دوره دروس منطق، اصول، معالم، قوانین، رسائل و کفایه را تدریس نمود که کلاسهاى درس ایشان با استقبال گرم طلاب مواجه بود.
آیتالله واعظ طبسى در دوران تحصیل و تدریس خویش بر مبانى حضرت امام خمینى (ره) و بعضاً مرحوم آیتالله نائینى، مرحوم آیتالله خویى و مرحوم آیتالله حکیم توجّه خاص داشته و در ادبیات، منطق، معانى و بیان و اصول داراى نوشتههایى است که در آینده به چاپ خواهد رسید و مورد استفاده حوزههاى علمیه قرار خواهد گرفت.
ایشان علاوه بر خدمت در بارگاه مقدس رضوى در نهادهاى همچون مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبرى عضویت و ریاست حوزه علمیه خراسان در سالیان متمادی را به عهده داشت و در جهت اعتلاى اسلام و نظام مقدس اسلامى تلاش مینمود.
«شبکه اجتهاد» برای اولین بار به مناسبت سومین سالگرد رحلت آیتالله واعظ طبسی، دیدگاههای ایشان را درباره «حوزه» که در جلسات با اعضای شورای برنامهریزی مدیریت حوزه علمیه خراسان مطرح شده است را منتشر میکند.
پیشینه طرح استقلال حوزه علمیه خراسان
۱) «بنده از زمان امام در این فکر [استقلال حوزه علمیه خراسان] بودم، با حضرت امامره مطرح کردم.» (سال ۱۳۸۸)
۲) «آن زمان با آقا و آقای … صحبت کردیم بالاخره رسیدیم به آقای مشکینی، بعد حاجاحمدآقا به من زنگ زد که «امام فرمودند: بالاخره اینکه آقای طبسی میگه، خب من کسی را بفرستم اونجا، من که بفرستم از من توقع داره، بگم شما نماینده منی، من نماینده دارم اونجا، بگم شما امامجمعه اونجایی، خب امامجمعه داره اونجا» من احساس کردم امام نمیخواهند این کار بشه و نشد.» (سال ۱۳۸۸)
۳) «آقا با خود من چندینبار صحبت کردهاند، ایشان فرمودهاند: (حوزه علمیه خراسان حوزهای مستقل است؛ تنها نظر من این است که هماهنگی باشد بین حوزه علمیه خراسان و قم)؛ این را چندین بار فرمودهاند. استقلال حوزه [علمیه خراسان] مورد قبول آقاست.» (سال ۱۳۸۸)
نگرانیهای درباره آینده حوزه علمیه خراسان
۱) «این برای بنده به عنوان یک روحانی خیلی نگرانکننده است که وقتی چشماندازمان به آینده حوزه میباشد، ببینم این حوزه نتواند مرجعپرور باشد، محققپرور باشد، خیلی جای نگرانی است.» (سال ۱۳۸۳)
۲) «مدت زیادی است از این پیشنهاد حضرتآقا برای مدیریت تحول گذشته، تحول موردنظر آقا در حوزه بهوجود نیامده؛ این مقدار مشخص است که آقا راضی نیستند.» (سال ۱۳۸۸)
۳) «چقدر ما توانستیم آن تحول مورد نظر آقا را بهوجود بیاوریم؟ چقدر توانستیم آنچه که اتفاق افتاده و حوادثی که در حوزه بهوجود آمده را مدیریت بکنیم؟ چقدر توانستیم بحرانها را از بین ببریم؟ چقدر توانستیم زمینهای فراهم کنیم که چنین بحرانی بهوجود نیاید؟ چقدر توفیق داشتهایم؟ من نمیدانم!» (سال ۱۳۸۸)
۴) «همانطور که آقا فرمودند تحول باید مدیریت بشود. حوزه هم بحران (بحرانهای سیاسی، اجتماعی، بحرانهای فرهنگی) را باید مدیریت کند و هم این مسأله تحول را.» (سال ۱۳۸۸)
۵) «واقعاً باید نگران حوزه بود، همیشه هم ما نیستیم.» (سال ۱۳۸۸)
جایگاه شورای برنامهریزی در حوزه و وظایفش
۱) «بسیاری ازمسائل که آقایان [اعضای شورا] عنوان کردید به خود شما برمیگردد. شورا، شورای برنامهریزی حوزه است، هم در زمینه مسائل علمی، هم در زمینه مسائل فکری، سیاسی و اجتماعی، شورا باید برنامهریز باشد. اصلاً نبض حوزه باید در دست شورا باشد.» (سال ۱۳۸۳)
۲) «برای رسیدن به آنجا، یعنی راهی که نپیمودیم و هنوز نرسیدیم، بهنظر من با یک کار جمعی مسئولانه؛ یعنی اگر همه ما همین نگرانی و دغدغه را داشتهباشیم و وقت کافی بگذاریم و از دیگران خارج از محدوده هم، چه در قم و چه در اینجا استفاده بکنیم؛ بهخوبی میشود این راهی که پیمودهنشده را بپیماییم و به آنچه نرسیدهایم برسیم.» (سال ۱۳۸۴)
۳) «شورا باید با بدنه حوزه و طلاب ارتباط عاطفی داشتهباشند؛ ما کم نداریم طلبهای که بنده را نمیشناسند. شمارا هم نمیشناسد. شورا باید این ارتباط را داشتهباشد. با اطلاع، بدون اطلاع از مدارس و طلاب، دعوت کنند، خیلی خودمانی؛ (تربیت با همین ارتباطات خودمانی شکل میگیرد.)» (سال ۱۳۸۲)
جایگاه مدیریت حوزه و وظایفش
۱) «مدیریت حوزه چیزی جز این نیست که جمعی از اساتید با یافتههای علمی خاص و احساس مسؤلیتی که نسبت به طلاب دارند از همه مساعی خودشان استفاده کنند برای تربیت نیروهایی که هم از جهت فکری و علمی و هم از جهت آشنایی با مسائل سیاسیاجتماعی و جنبههای معنوی، اخلاقی تربیت بشوند.» (سال ۱۳۸۴)
۲) «یک مدیر و یک مسئول ضمن اینکه باید رفتار او و نگاه او درس اخلاق و تربیت برای دیگران باشد؛ اما اینها منافات ندارد با اینکه مدیر در جائی که باید تصمیم جدی و قاطع بگیرد، با احساس مسئولیت تصمیم بگیرد. یعنی انظباط تشکیلاتی؛ برخورد جدی و قاطع برای محققشدن و پیادهشدن مصوبات کمیسیونها و سیاستها و تدابیر. این را نباید خداینکرده به این حساب بگذاریم که ممکن است قداست ما بریزد. این بسیار مهم است.» (سال ۱۳۸۴)
جایگاه فقه و اصول در رشتههای تخصصی
«باید بدانید اساس برای ما فقه است و اصول. تخصص در کلام؛ اما فقیه متخصص در کلاماسلامی. تخصص در ادبیاتعرب؛ اما فقیه متخصص در ادبیاتعرب. نهایت، رده فقها متفاوت است. آن مقداری که باید اطلاق فقیه شود و قدرت استنباط داشتهباشد، باید در تمام رشتهها دیده شود. مگر کسی استعداد آن را نداشته باشد؛ اما ما باید سیاستمان این باشد.» (سال ۱۳۸۲)
ضرورت درس ادبیات فارسی در حوزه
«هم اینجا پیشنهاد میکنم، قبلاًهم عرض کردم خوب است روی ادبیات فارسی ما قدری کار کنیم. آشنایی با ادبیات فارسی چیزی مفیدی است و جایی در حوزه برای آن باشد. (قاضیای که در یک نامه غلط املایی و انشایی دارد، این وهن حوزه است)» (سال ۱۳۸۳)
ریشه قوتهای حوزه مشهد نسبت به قم
«ادبیات و سطح مشهد قویتر از قم است. علتش این بود که آقای گرایلی اگر کفایه میگفتند، کفایه میگفتند، اگر رسائل میگفتند، رسائل میگفتند؛ ۱۰ دوره رسائل، ۲۰ دوره رسائل [و اشاره به تجربه آقای راستی در قبل از انقلاب … ؛] (این مشکل بسیار مهم است.)» (سال ۱۳۸۴)
حفظ ارزشهای اخلاقی در حوزوه
۱) «مهمترین مسائل در حوزه، مسائل اخلاقی و تربیتی است. و بهعنوان یک بحث اساسی در حوزه باید دنبال بشود. من میدانم آقایان دنبال میکنند؛ اما این را یک بحث جدی بدانید واقعاً جدی بدانید.» (سال ۱۳۸۸)
۲) «مرسوم بود هر جلسه درس یا چهارشنبهها [اساتید] آیات، روایتی مطرح میکردند، تذکری میدادند خیلی مهم است.» (سال ۱۳۸۴)
۳) «هنوز هم بنده اگر خودم بخواهم تدریس داشتهباشم، ترجیح میدهم نشستن در مسجد، پله اول منبر، و با طلبهها کاملاً مأنوسشدن.» (سال ۱۳۸۴)
۴) این حوزهای بود که اگر یک استاد ادبیاتگو، رسائلگو وارد جلسهای میشده، همه بلند میشدند به احترام او؛ حالا الان… (باید برای این فکری کرد) (سال ۱۳۸۸)
حوزه مطلوب و موفق
«حوزه موفق از نظر ما حوزهای است که از نظر غنای علمی و مطرحشدن مسائل فکری، اعتقادی، مسائل پژوهشی، تربیتی در یک حدی باشد که طلاب درسطوح مختلف احساس کمبود نکنند و این محقق نخواهد شد مگر با تلاش اساتید حوزه.» (سال ۱۳۸۳)